تل به فارسی | دیکشنری عربی
تل
-
تپه , پشته , تل , توده , توده کردن , انباشتن , برامدگی , خرپشته , ماهور , با خاک ریز محصور کردن , خاک ریزساختن
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.