ثقب به فارسی | دیکشنری عربی
ثقب
-
گمانه , سوراخ کردن , سنبیدن , سفتن , نقب زدن , بامته تونل زدن , خسته کردن , موی دماغ کسی شدن , خسته شدن , منفذ , سوراخ , مته , وسیله سوراخ کردن , کالیبر تفنگ , خسته کننده , چشم کوچک , حلقه , چشم , روزنه , مزغل
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.