ثلج به فارسی | دیکشنری عربی

ثلج
  • منجمد کردن , یخ بستن , منجمد شدن , شکر پوش کردن , یخ , سردی , خونسردی و بی اعتنایی , برف , برف باریدن , برف امدن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر