حار به فارسی | دیکشنری عربی

حار
  • باحرارت , باحمیت , پرشور وشعف , ملتهب , گرم , حاد , تند , تیز , تابان , اتشین , تند مزاج , برانگیخته , بگرمی , داغ , داغ کردن یا شدن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر