حک به فارسی | دیکشنری عربی
حک
-
خراش , سایش , ساییدگی
-
ساییدن , خراشیدن زدودن , پاک کردن , حک کردن , سر غیرت اوردن , بر انگیختن , تحریک کردن , بافتن , کشبافی کردن , بهم پیوستن , گره زدن , بستن
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.