حی به فارسی | دیکشنری عربی

حی
  • زنده , در قید حیات , روشن , سرزنده , سرشار , حساس , سلا م , درود , برخورد , تلا فی , درود گفتن , تبریک گفتن ,) گریه , داد , فریاد , تاسف , تاثر , او , ان دختر یا زن , جانور ماده

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر