خلیج به فارسی | دیکشنری عربی

خلیج
  • سرخ مایل به قرمز , کهیر , خلیج کوچک , عوعوکردن , زوزه کشیدن (سگ) , دفاع کردن درمقابل , عاجزکردن , اسب کهر , خلیج , گرداب , هر چیز بلعنده و فرو برنده , جدایی , فاصله ز دوری , مفارقت

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر