دائرة به فارسی | دیکشنری عربی

دائرة
  • دایره , محیط دایره , محفل , حوزه , قلمرو , دورزدن , مدور ساختن , دور (چیزی را) گرفتن , احاطه کردن , حوزه قضایی یک قاضی , دور , دوره , گردش , جریان , مدار , اتحادیه , کنفرانس , دورچیزی گشتن , درمداری سفر کردن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر