رباط به فارسی | دیکشنری عربی
رباط
-
مقید کردن , جلد کردن , چفت , کلا ف , قرقره , ماکو , ماسوره , چفت کردن , بستن , دور چیزی پیچیدن , پر از سوراخ , پر از سوراخ کردن , پیوند , رباط , بند , وتر عضلا نی , بندیزه
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.