رجل به فارسی دیکشنری عربی
رجل
-
شخص , مرد , یارو , فرار , گریز , با طناب نگه داشتن , با تمثال نمایش دادن , استهزاء کردن , جیم شدن , انسان , بر , نوکر , مستخدم , اداره کردن , گرداندن (امور) , شوهر , مهره شطرنج , مردی
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.