زی به فارسی | دیکشنری عربی

زی
  • تحویل , تسلیم , رد وبدل (مثل ضربات متبادله) , رهایی , نجات , لباس و خوراکی که به نوکرداده میشود , لباس مستخدم , جیره , علیق اسب , جامه , مستخدم , تجهیز , ساز وبرگ , همسفر , گروه , بنه سفر , توشه , لوازم فنی , سازو برگ اماده کردن , تجهیز کردن , مال او , مال چه کسی , مال کی

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر