سل به فارسی | دیکشنری عربی
سل
-
سرگرم کردن , مشغول کردن , تفریح دادن , جذب کردن , مات و متحیر کردن , پذیرایی کردن , مهمانی کردن از , گرامی داشتن , عزیزداشتن , قبول کردن , بی بسیج کردن , جمع کردن , از جنبش و حرکت باز داشتن , ثابت کردن , مدتی در بستربی حرکت ماندن
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.