سید به فارسی | دیکشنری عربی

سید
  • دانشور , چیره دست , ارباب , استاد , کارفرما , رءیس , مدیر , مرشد , پیر , خوب یادگرفتن , استاد شدن , تسلط یافتن بر , رام کردن , اقا (مختصر انمر است) , اقا , شخص محترم , لرد , شخص والا مقام

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر