ظل به فارسی | دیکشنری عربی
ظل
-
سایه , حباب چراغ یا فانوس , اباژور , سایه بان , جای سایه دار , اختلا ف جزءی , سایه رنگ , سایه دار کردن , سایه افکندن , تیره کردن , کم کردن , زیر وبم کردن , ظل , سایه افکندن بر , رد پای کسی را گرفتن , پنهان کردن
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.