غریب به فارسی | دیکشنری عربی
غریب
-
انتقال دادن , بیگانه کردن , منحرف کردن , غریب وعجیب , غیر مانوس , ناشی از هوس , خیالی , وهمی , هم ریشه , همجنس , واژه هم ریشه , خارجی , خارج از قلمرو چیزی , غیراصلی , تصادفی , فرعی , پیچ خورده , گره خورده , موی وزکرده , فرفری , عجیب وغریب , دارای اخلا ق غریب , ویژه , ناشناس , بیگانه , غریبه , عجیب , غیر متجانس , نااشنا , ناشناخته , نااشنایی
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.