غش به فارسی | دیکشنری عربی
غش
-
قلب زنی , جعل و تزویر , استحاله , کشیش , علم اداره ء کلیساها , مربوط به کلیسا , اجتماعی , علف خشک , گیاه خشک کرده , یونجه خشک , حشک کردن (یونجه ومانند ان) , تختخواب , پاداش , پیشوای روحانی , شبان , چوپان , شبانی , شعر روستایی
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.