فساد به فارسی | دیکشنری عربی
فساد
-
فساد , انحراف , تباهی , بداخلا قی , مصیبت , بد نامی , قلمه , پیوند , پیوند گیاه , گیاه پیوندی , پیوند بافت , تحصیل پول و مقام و غیره از راههای نادرست , ساخت و پاخت , سوء استفاده , اختلا س , خندق , پیوند زدن , بهم پیوستن , جفت کردن , از راه نادرستی تحصیل کردن
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.