فعل به فارسی | دیکشنری عربی
فعل
-
کنش , فعل , کردار , حقیقت , فرمان قانون , اعلامیه , پیمان , سرگذشت , پرده نمابش (مثل پرده اول) , کنش کردن , کار کردن , رفتار کردن , اثر کردن , بازی کردن , نمایش دادن , تقلید کردن , مرتکب شدن , به کار انداختن , کلمه , لغت , مربوط به صدا
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.