لف به فارسی | دیکشنری عربی
لف
-
پیچاپیچ , پیچاندن , چیزی که پیچ میخورد , مارپیچی , رود پیچ
-
اشنا کردن , اشنا ساختن , خو دادن , عادت دادن , معلوم کردن , خودمانی کردن , پیچیدن , قنداق کردن , پوشانیدن , لفافه دار کردن , پنهان کردن , بسته بندی کردن , پتو , خفا , پنهانسازی
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.