متعمد به فارسی | دیکشنری عربی

متعمد
  • تعمد کردن , عمدا انجام دادن , عمدی , تعمدا , تعمق کردن , سنجیدن , اندیشه کردن , کنکاش کردن , قصدی

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر