مجد به فارسی | دیکشنری عربی
مجد
-
جلا ل , افتخار , فخر , شکوه , نور , بالیدن , فخر کردن , شادمانی کردن , درخشیدن
-
بانشانهای نجابت خانوادگی اراستن , تعریف کردن , بلندکردن , ارتقاء دادن , اغراق گفتن , ستودن , جلا ل دادن , تجلیل کردن , تکریم کردن , تعریف کردن () , ستایش کردن
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.