مطلق به فارسی | دیکشنری عربی

مطلق
  • مطلق , غیر مشروط , مستقل , استبدادی , خودرای , کامل , قطعی , خالص , ازاد از قیود فکری , غیر مقید , مجرد , دایره نامحدود

  • قاطع , حتمی , جزمی , قیاسی , قطعی , مطلق , بی قید , بی شرط , صرف , محض , خالص , راست , تند , بطورعمود , یک راست , پاک , بکلی , مستقیما , ظریف , پارچه ظریف , حریری , برگشتن , انحراف حاصل کردن , کنار رفتن , کنار زدن , بحداکثر , باعلی درجه , کاملا , جمعا , حداعلی , غیر عادی , اداکردن , گفتن , فاش کردن , بزبان اوردن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر