هب به فارسی | دیکشنری عربی

هب
  • بر افروختن , به هیجان اوردن , دارای اماس کردن , ملتهب کردن , اتش گرفتن , عصبانی و ناراحت کردن , متراکم کردن , مهر , عشق , محبت , معشوقه , دوست داشتن , عشق داشتن , عاشق بودن

  • بخشیدن (به) , اعطا کردن (به) , دارا , چیزی راوقف کردن , وقف کردن , موهبت بخشیدن به

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر