کافی به فارسی | دیکشنری عربی
کافی
-
کافی , تکافو کننده , مناسب , لا یق , صلا حیت دار , بسنده , مساوی , رسا , متساوی بودن , مساوی ساختن , موثر بودن , شایسته بودن , فراخ , پهناور , وسیع , فراوان , مفصل , پر , بیش از اندازه , یاداش دادن به , ترقی کردن , تاوان دادن , بس , شایسته , قانع
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.