کاهن به فارسی | دیکشنری عربی
کاهن
-
کشیش , مچتهد , روحانی , کشیشی کردن , کشیش بخش , جانشین , قاءم مقام , نایب مناب , معاون , خلیفه
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.