ید به فارسی | دیکشنری عربی

ید
  • دست , عقربه , دسته , دستخط , خط , شرکت , دخالت , کمک , طرف , پهلو , پیمان , دادن , کمک کردن , بادست کاری را انجام دادن , یک وجب

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر