یمین به فارسی | دیکشنری عربی
یمین
-
مستقیم , راست , درست , صحیح , واقعی , بجا , حق , عمودی , قاءمه , درستکار , در سمت راست , درست کردن , اصلا ح کردن , دفع ستم کردن از , درست شدن , قاءم نگاهداشتن
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.