بیوگرافی رضا عطاران

رضا عطاران
  • در ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷ در یکی از محله‌های شهر مشهد به‌دنیا آمد پدر و مادرش از اهالی بخش کاخک شهرستان گناباد از توابع خراسان رضوی بودند. او دیپلم خود را در رشته اقتصاد در مشهد گرفت و برای ادامه تحصیل در رشته طراحی صنعتی در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به تهران آمد.
    با وجود علاقه به رشته تحصیلی‌اش، به بازیگری، فیلم‌نامه‌نویسی و کارگردانی روی آورد. عطاران در سال ۱۳۷۳ ازدواج کرد. وی کار اصلی خود رادر دهه ۱۳۶۰در تاتر مشهد با مرحوم حسن حامد شروع کرد، در این دوران او تماما نقش‌های غیر کمیک بازی کرد این همکاری تا مرگ حسن حامد در سال ۱۳۷۱ ادامه داشت.
    درسال ۱۳۷۳ با مجموعه ساعت خوش به کارگردانی مهران مدیری در کنار بازیگرانی چون رضا شفیعی جم، نصرالله رادش، ارژنگ امیرفضلی، نادر سلیمانی کارهای کمدی خود رادر تلویزیون آغاز کرد. در میانه سال ۱۳۷۷ به همراه مجید صالحی و یوسف تیموری در گروه کودک و نوجوان شبکه یک تلویزیون، مجموعه «مجید دلبندم» و در سال ۱۳۷۹ مجموعه «قطار ابدی» را عرضه کرد و از سال ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۲ مجموعه‌های سیب خنده، کوچه اقاقیا را ارائه کرد و همچنین گروه موسیقی دمپایی را به همراه یوسف تیموری و چند تن دیگر تشکیل داد.
    در سال ۱۳۸۳ وارد عرصه تولید سریال‌های مناسبتی ماه رمضان شد و سریال «خانه به دوش» را ساخت. پس از آن در سال ۱۳۸۴ مجموعه «متهم گریخت» را به نویسندگی سعید آقاخانی، کارگردانی کرد. او همچنین در فیلم‌های سینمایی هوو و تیغ زن (هر دو ساخته علیرضا داودنژاد) بازی کرد و پس از آن در فیلم سینمایی کلاهی برای باران ساخته مسعود نوابی به ایفای نقش پرداخت. دیگر ساخته وی سریالی به نام ترش و شیرین بود که در نوروز ۱۳۸۶ از شبکه سوم تلویزیون ایران پخش شد.
    او همچنین در ماه رمضان سال ۸۷ مجموعه تلویزیونی بزنگاه کارگردانی کرد و طرفداران زیادی را جذب کند. وی در دو فیلم به کارگردانی عبدالرضا کاهانی ایفای نقش کرد که در هر دو فیلم نقش جدی و متفاوتی داشت و هر دو فیلم در اکران دچار مشکل شدند و فیلم اول با عنوان اسب حیوان نجیبی است و فیلم دوم با عنوان بی خود و بی جهت.
    رضا عطاران در سال ۱۳۹۰ توانست اولین فیلم سینمایی خود را با نام خوابم می‌آد کارگردانی کند. او قرار بود در سال ۹۰ در فیلم ضد گلوله بازی کند اما به خاطر تداخل فیلمبرداری این فیلم با فیلم خوابم می‌آد از بازی در این فیلم انصراف داد و جای خود را به مهدی هاشمی داد. او همچنین تیتراژ سریال نقطه سر خط را طراحی کرد.

    جوایز
    سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی بخش نگاه نو در سی‌امین جشنواره فیلم فجر - خوابم می‌آد
    تندیس نقش اول مرد در پانزدهمین دوره جشن خانه سینما ـ اسب حیوان نجیبی است
    تندیس لبخند زرین بهترین بازیگر مرد کمدی در دومین دوره جشن لبخند آفتاب - اسب حیوان نجیبی است و ورود آقایان ممنوع
    برنده دیپلم افتخار بهترین بازیگر مرد از ششمین جشن منتقدان و نویسندگان برای فیلم بی خود و بی جهت - ۱۳۹۱
    نامزد دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقسش اول مرد از سی امین جشنواره فیلم فجر برای خوابم می‌آد
    نامزد دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد از سی ویکمین جشنواره فیلم فجر برای فیلم دهلیز
    تنبلم، کمتر می نویسم!
    سناریوی اغلب سریال‌هایی که تا امروز ساخته‌ام را خودم نوشته‌ام، در «ساعت خوش» هم کار اصلی‌ام نویسندگی بود تا بازیگری، اما چون در کل آدم تنبلی هستم، دوست ندارم زیاد وارد حیطه نویسندگی شوم. فیلمنامه کار بعدی‌ام را هم خودم می‌نویسم. همیشه نویسندگی عامل محرکی برای من بوده اما نه اینکه بخواهم تمرکزم را روی این حوزه بگذارم. دلیلش هم به دلیل تنبلی است، چون کار بسیار سختی است.
    برای فرار از مشکلات زندگی بازی می کنم!
    گرایش و علاقه اصلی من به بازیگری است تا کارگردانی و نویسندگی؛ آن هم به دلیل وجود کلمه «بازی» در بازیگری که اسمش رویش است. بازیگری برای من مثل یک سرگرمی است که تنها در یک بخش مسئولیت پیدا می‌کنی اما وقتی کارگردان باشی، مسئولیت تمام جزئیات کار بر گردن توست. وقتی کارگردانی، باید حواست به همه جا باشد اما وقتی قرار است بازی کنی، مثل بازی‌های دوران بچگی‌ات می‌ماند که انگار از همه چیز و همه کس فارغ می‌شوی و احساس خوشحالی داری؛ بازیگری برای من یک راه فرار خوب از مشکلات خانه و زندگی است؛ اصلا برای فرار از زندگی سراغ بازیگری آمدم.
    از کلیشه شدن می ترسم
    خیلی وقت ها از کلیشه ترسیدم و نگران هستم. اما جلوی این روند کلیشه و تکراری شدن را گرفتن، کار سختی است.البته تا آنجا که ممکن است دارم سعی می کنم با این روند مبارزه کنم. بازی در فیلم های متفاوت و جدی را هم به همین خاطر می پذیرم. کارهایی مثل «بی خود و بی جهت» یا «قلب یخی». به هر حال من سعی ام را می کنم در انتخاب هایم دقت و تلاش می کنم کارهای بهتری بکنم.
    برای بازیگری باید شانس هم داشت
    جوان های امروز نباید برای ورود به سینما و تلویزیون عجله کنند. هنر تئاتر، هنری پایدار است البته عقیده دارم که بخشی از هنر بازیگری به شانس هم بستگی دارد، حتی اگر پایه قوی هم داشته باشی و بازی ات هم خوب باشد باید شانس داشته باشی و این اتفاق خوب برایت بیفتد، کما این که خیلی ها بازی شان از من بهتر و پایه قوی تری دارند و سال های بیشتری هم در این زمینه زحمت کشیده ام ولی بخشی از آن به این برمی گردد که اتفاق و پیشنهادهای خوبی داشته باشد، اگر اتفاق خوب برای شان بیفتد و با پایه تئاتر کار خود را آغاز کرده باشند، آینده خوبی خواهند داشت.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری