خلاصه داستان قسمت ۱۰۰ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد قسمت ۱۰۰ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.
قسمت ۱۰۰ سریال ترکی شربت زغال اخته
امید با نورسما تصمیم میگیره تا در شرکت عبدالله خان مشغول به کار بشه نورسما خوشحال میشه از این تصمیمش و میگه کار تو هیچ مشکلی نداره اما من نمیتونم به زندگی شبانه تو عادت کنم، سپس امید بهش میگه نظرت چیه به مناسبت این همکاری دور همدیگه در رستوران مصطفی شام بخوریم؟ نورسما با خوشحالی قبول میکنه، از این طریق شعله میخواد با روزگار به اونجا بره و نقشهاش را عملی کند. امید به عبدالله خان زنگ میزنه و آنها را برای شام تو رستوران مصطفی دعوت میکنه عبدالله قبول میکنه و از اینکه به زودی قرار است او در شرکت باهاشون کار کنه خوشحاله. دوعا شب به حمام میرود و وقتی بیرون میاد فاتح را در اتاق میبیند فاتح بهش پیشنهاد میده که با دخترش در اتاق بخوابند و او به یک اتاق دیگه بره اما دوعا قبول نمیکنه و با داد و فریاد ازش میخواد تا ساکت بشه و از اونجا بره چون برای همیشه از چشمش افتاده. فاتح با گریه از اتاق بیرون میاد که با مصطفی روبرو میشه مصطفی بهش میگه اگه تو جای من بودی با دیدن من تو این وضع خوشحال میشدی اما من اینجوری نیستم و فرق منو تو همینه.
فاتح ازش عذرخواهی میکنه و ازش میخواد تا او را ببخشد و روی برنگرداند مصطفی میگه تو دل خیلیا رو شکستی حتی دست گذاشتی رو نقطه ضعف من با اینکه تو معذرت خواهی شنیدن ازت آخر صف بودم اما بازم ازت ممنونم و با گریه از اونجا میره. فاتح موقع خواب به اتاق بچه میره که میبینه دوعا روی مبل خوابیده او روی زمین زیر پای دوعا دراز میکشد و همانگونه که او را میبیند به خواب میرود. فردای آن روز وقتی دوعا از خواب بیدار میشه فاتح را بیدار میکنه و ازش میخواد که او را تنها بزاره و دست از سرش برداره. بعد از رفتن فاتح دوعا به بچه شیر میده و به طبقه پایین برای صرف صبحانه میره سر راه نیلای را میبیند که فضولیش گل کرده او میگه خیالت راحت باشه تنها عروس این خانواده تویی همون نور چشم اونالها و میره سر میز صبحانه. پنبه از بچه داری دوعا ایراد میگیره که دوعا بهش میگه هر روشی که شما برای تربیت بچههاتون استفاده کردین من برعکسشو انجام میدم نتیجه خوبی نمیبینم تربیت یکیشون که به وضوح معلومه و به فاتح نگاه میکنه.
بعد از رفتن مردها به سر کار، شعله به اونجا میاد و با رفتار و حرفاش به پنبه میفهمونه که صاحبخانه دوعاست و احتیاجی به تعارف و دعوت او نداره. آذرخش با مدیر جدید مدرسه سر موضوع حجاب دخترها به مشکل خورده و از آنجایی که نمیتونه تحملش کنم استعفا میده. عبدالله خان با فاتح تو شرکت دعوا میکنه و میگه این چه رفتاری بود با دوعا و مادرش؟ چرا مثل راهزنها دوعارو از دیدن مادرش منع میکنی؟ فاتح میگه من همچین قصدی ندارم اگه چیزی گفتم از روی عصبانیت بوده سپس عبدالله ازش میخواد تا توی رفتارش سنجیدهتر عمل کنه و رابطهاش را با عمویش درست کنه. فاتح پیش عامر میره و ازش معذرت خواهی میکنه و میگه هر کاری کردم به خاطر دوعا بوده که برگرده عامر علی رغم اینکه از دستش عصبی و ناراحته میبخشش و میگه دفعه آخرت باشه با اشتباه بعدی دیگه کلاهمون میره تو هم! شعله وقتی از امید میشنوه که مهمونی شب قطعی شده با روزگار تماس میگیره و باهاش برای شب قرار میزاره دوست دختر روزگار که اسمش پلین هست حرفهای روزگار را میشنود و تصمیم میگیره سر از کارش در بیاره….