خلاصه داستان قسمت ۱۰۱ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد قسمت ۱۰۱ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.
قسمت ۱۰۱ سریال ترکی شربت زغال اخته
لمان به خواست کایهان به خانه پنبه رفته که او بهش میگه دوعا از وقتی که برگشته بیتربیتتر و گستاخ شده و از دوعا پیش لمان گلگی میکنه لمان تصمیم میگیره بره پیش دوعا و باهاش صحبت کنه و نصیحتش کنه. سپس میگه مردها گاهی اوقات از این کارها میکنند برای ذاتشونه اما ما زنها باید چشم پوشی کنیم و به زن و خانه مان رسیدگی کنیم دوعا شوکه میشه از این حرفا و میگه اما من مثل شما نیستم نمیتونم عادی سازی کنم این قضیه رو زن و مرد تو این مسئله معنی نداره جفتش خطاست. لمان از حرفهای دوعا شوکه میشه. شب خانواده عبدالله خان در رستوران نشستند و در حال صرف شام هستند شعله و روزگار به اونجا میان و اول سلماز به خاطر اینکه از روزگار دل خوشی نداره با خوشحالی ساختگی ازش استقبال میکند عبدالله خان با دیدن آنها ناراحت میشه و بقیه لبخندی حاکی از خوشحالی بهشون میزنند. مصطفی پیششون میره و دعوتشون میکنه تا سر میز آنها بیان بشینن آنها قبول میکنند.
شعله روزگار را مدیر یک شبکه تلویزیونی معرفی میکند او برای کار از عبدالله خان دعوت میکند در یک شبکه تلویزیونی حرف بزنه به عنوان یکی از ثروتمندان شهر اما عبدالله خان که با این چیزها میونه خوبی نداره قبول نمیکنه از طرفی وقتی روزگار میفهمه آذرخش استعفا داده به شعله پیشنهاد میده که از آذرخش در شبکه آموزشی استفاده کنه آذرخش و عامر در حال شام خوردن هستند که یک دفعه عامر به سرفه میافته و راه حلقش بسته میشه اما به آذرخش چیزی نمیگه و میگه بزاق دهانم پرید تو گلوم. فردای آن روز وقتی دوعا از خواب بیدار میشه میبینه رو تخت خواب خوابیده و کنارش جمره و فاتح هستش او با عصبانیت با فاتح حرف میزنه که چرا همچین کاری کرده فاتح میگه دیگه تکرار نمیشه. روزگار از آذرخش میخواد تا برای یک نسخه آزمایشی فیلمبرداری انجام بدن آذرخش که راضی نیست اما قبول میکند امید حاضر شده تا به شرکت بره عبدالله خان به یوسف میگه به امید فعلاً کار خاصی ندین فقط هر ماه برایش پول واریز کنید تا جایگاهشو پیدا کنم یوسف به امید یه اتاق و دستیار میده و ازش میخواد با شرکت آشنا بشه.
عامر پیش دکترش رفته و بهش میگه گاهی اوقات حلقم بسته میشه و نمیتونم غذا قورت بدم دکتر میگه این از عوارض تومور مغزی هستش عامر برای اینکه لحظات آخر زندگیشو پیش آذرخش باشه و فرصتی از دست نده خانه را خالی میکند و مته خان را به خانه مادرش میفرستد و خودش میره پیش آذرخش زندگی میکنه آذرخش با دیدن او که به خانه اش اومده خوشحال میشه و با گرمی ازش استقبال میکنه. پنبه وقتی میبینه به جای سونگل سنبل اومده که به کارهای خانه رسیدگی کند نگران میشه سنبل همان کسی هست که پنبه از قصد به خانهشان آورده بود تا به مصطفی نزدیک بشه و زندگی زناشویی را بهش یاد بده پنبه استرس میگیره که نیلای نکنه چیزی بفهمه. شب همگی در خانه ارطغرل هستند که اون موقع تازه ارطغرل خان متوجه میشه نورسما دختر عبدالله خان بوده و جا میخوره نورسما هم شوکه میشه. بعد از چند دقیقه ابراهیم و خانوادهاش به اونجا میان به عنوان خانواده نامزد مهری خانواده عبدالله خان و خانواده ابراهیم با دیدن همدیگه شوکه میشن…