خلاصه داستان قسمت ۱۰۴ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۰۴ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی علی بیلگین، امید و ناامیدی‌ها، جنگ‌ها و تلاش‌های کارکنان صنعت سینما را به تصویر می‌کشد. سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر (Menajerimi Ara) در ژانر درام و کمدی محصول سال ۲۰۲۰ برگرفته از سریال فرانسوی Dix Pour cent به سفارش کانال Star Tv میباشد.

قسمت ۱۰۴ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر
قسمت ۱۰۴ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر

قسمت ۱۰۴ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر

دجله که روز خیلی بدی داشته به خانه فریس خانم میره تا بنا به حرف خودش اونجا بمونه که با دیدن عکس فریس خانم یاد روزی میافته که او خبر رفتنش به نیویورک را به همه داد و گفت برای اینکه نظم اینجا به هم نریزه دجله را جای خودم میزارم سپس یاد شبی می‌افتد که پیش باریش رفته بود و با ذوق همه چیز را برایش تعریف کرد شبی که فکر می کرد از پس همه چیز بر میاد سپس به آرامی گریه میکند. باریش در تراس نشسته و عکس های ایرم را که دوست دختر قبلیش بوده تو آتیش می‌اندازد. چینار با آرزو در حال غذا خوردن هستن و درباره بازیگری باهاش صحبت میکنه و بهش میگه باید قبل از این که این نقش را بازی کنی اون نقشه را با تمام وجود درک کنی و باهاش زندگی کنی. کراج که حسابی مسته به خانه جیدا میره. فردای آن روز کراج با بازیگرش درین کنار دریا در حال دویدن هستند و تمام تلاششان را می کنند تا درین را لاغر بشه. درین میگه من نمیتونم اما کراج بهش انگیزه میده و بهش میگه باید لاغر بشی همه دختر ها مثل  شاخه درخت هستند تو میخوای اینجوری باشی؟

حتی تو قسمت اول که باید لباس عروس بپوشی و به ورزش کردنشون ادامه میدن. چینار وقتی از خواب بیدار میشه برای آرزو پیغام میزاره تا به آژانس بیاد و مطمئن باشه که موفق میشن. دجله وقتی از خواب بیدار میشه به گلها آب میده و به باریش پیام می دهد که حواسش باشه ساعت ۹ پرو لباس داره اما باریش بدون هیچ چیزی میگه میدونم. پریده به یک آدرس میره و ازشون سراغ جنید را می گیره و می گه من مدیر برنامه هاش هستم اما اونا میگن که ما ازش خبر نداریم و بدون هیچ حرفی در را به رویش می بندند، او جا میخوره‌ دجله با عجله پیش بازیگرش زینب میره اما او بهش میگه میان وعدمو برو بگیر بدون گلوتن باشه. کراج در حال حرف زدن است و یک لحظه از درین غافل میشه که میبینه میخواد شیرینی بخوره کراچ جلوشو میگیره و بهش میگه داری چیکار می کنی؟ اگه حواسم نبود الان ۱۵۰۰ کالری وارد بدنت کرده بودی. زینب در حال آماده شدن است برای عکاسی که از آرایش خوشش نمیاد و با آرایشگرش به مشکل می‌خورد و او را صدا می‌زند و ماجرا رو بهش میگه و ازش میخواد که یک آرایشگر دیگه بیارن.

دجله پیش آرایشگر میره تا از دلش در بیاره و سعی میکنه ناراحت نشه همان موقع زینب حرفاشو میشنوه و بهش میگه تا مدیربرنامه منی یا اون که طرف اونو میگیری؟ سپس عصبانی میشه و بهش میگه تو حتی نمیتونی کیف منو بگیری چه برسه به اینکه مدیر برنامه من بشی. سپس به جیدا زنگ میزنه و با عصبانیت ازش می خواد تا به اونجا بره جیدا پیش زینب میره. زینب که در حال عکاسی هست به محض دیدن جیدا درخواست استراحت می‌کند و پیشش میره تا ازش میپرسه که ماجرا چیه زینب بهش میگه مشکل دجله هستش. خواسته های منو دیر به تهیه‌کننده گفته بود امروز هم سر آرایش، به جای اینکه طرف منو بگیره طرف اون رو گرفت انگار من مقصر بودم. جیدا بهش میگه خیالت راحت از کارتاش استفاده کرده امروز اخراجش می کنم. از امروز هم خودم کارهاتو انجام میدم سپس به آژانس میره وقتی کراج را میبینه بهش میگه امروز فکر کنم روز خیلی خوبی باشه واسم اما واسه تو فکر نکنم. کراج بهش میگه چرا اینو گفتی؟ برای چی؟

تا بهش میگه چون می خوام دجله را اخراج کنم که حسابی عصبانی میشه و بهش میگه تو حق نداری این کارو بکنی داری خیلی تند پیش میری! جیدا از این حمایت عصبی میشه و بهش میگه بریم تو اتاق صحبت کنیم. جیدا بهش میگه دجله مشکل داره درست میکنه بازیگرش نتونست مشکل پیش آورد اخراج شد، باریش از بازی با ایرم خوشحال نیست از طرفی هم امروز زینب از دستش ناراضی بود. کراج سعی میکنه از دجله حمایت کنه اما جیدا میگه من تصمیم گرفتم به سمت عکاسی باریش میره و ابتدا درباره کار میپرسه که راضی هست یا نه؟ او میگه خوبه فردا شروع میشه تا ببینیم چین میشه. کراج بهش میگه من دوست دارم دجله را خوشحال ببینم از دور وقتی میبینمش ذوق کنم از خوشحالیش و اومدم اینجا تا بهم کمک کنی و بهش میگه اگه تو رضایتتو اعلام نکنی امروز دجله اخراج میشه

. باریش تعجب میکنه و دلیلشو میپرسه؟! دجله که روز خیلی بدی داشته تو تراس گریه میکنه و با خودش میگه فریس خانم من نتونستم از پسش بربیام، نتونستم. چینار با آرزو همچنان تمرین می‌کند تا بتونه حسش را در بیاره اما هرکاری میکنه موفق نمیشه و یک راهی به ذهنش میرسه. آرزو چینار را با خودش به فروشگاه می بره و از آنجا چند تکه دستبند میدزده. چینار بهش میگه این چه کاری انجام میدی؟ آرزو میگه خودت گفتی دارم نقشم را لمس می کنم تا حس شود در کنم سپس نگهبان آنها را میبینه و دنبالشان می کند آرزو بهش میگه تازه فهمیدم چه حسیه حالا میتونیم خیلی خوب بریم فیلم بگیریم دجله در حال رفتن به خونه است که باریش را آنجا می بینه دجله که عصبانیه بهش اعتنایی نمیکنه که باریش جلوشو میگیره و میگه قبول می کنم دجله با خوشحالی او را در آغوش می‌گیرد و با همدیگه به خانه باریش میرن باریش می‌گه با هم دیگه یه غذایی بخوریم اما از آنجایی که مدیربرنامه شده وقتش پره و نمیتونه.

اما باریش از اینکه انقدر وقتش پر شده ناراحته، دجله که میفهمه بهش میگه اما میتونم بندازمش یه زمان دیگه باریش خوشحال میشه اما با تماس‌هایی که بهش میشه باز هم وقتشو میگیره. فردای آن روز منشی صحنه از کراج میپرسه که درین چرا نیومده؟ کراج تعجب میکنه و همان لحظه براش یه پیام میاد و با خواندن او می فهمه که درین به ندای قلبم گوش کرده و رفته مسافرت. کراج حسابی عصبانی میشه دجله با باریش به محل تست بازیگری با ایرم میرن. دجله میگه من چندتا زنگ بدون پاسخ دارم تو برو من بعدا میام. باریش و ایرم در حال تمرین هستند که آخر دیالوگ ایرم باریش را می بوسد و کارگردان حسابی او را تشویق می کنه به خاطر این بازی. همان لحظه دجله وارد اتاق می شه. ایرم یه جوری که کسی نشنوه به باریش میگه که خیلی دلم واست تنگ شده بود باریش اصلا حس خوبی نداره و مدام به دجله نگاه می کنه…

بیشتر بخوانید؛

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر + عکس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا