خلاصه داستان قسمت ۱۰۸ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۰۸ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی علی بیلگین، امید و ناامیدیها، جنگها و تلاشهای کارکنان صنعت سینما را به تصویر میکشد. سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر (Menajerimi Ara) در ژانر درام و کمدی محصول سال ۲۰۲۰ برگرفته از سریال فرانسوی Dix Pour cent به سفارش کانال Star Tv میباشد.

قسمت ۱۰۸ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر
دجله با دیدن برگه حسابی شوکه شده و با چشمانی پر از اشک و بغض به ایرم و باریش چشم دوخته. عکسبرداری تمام میشه و ایرم میاد به سمت دجله تا کتش را پس بگیره که برگه را دستش میبینه و هول میکنه و بهش میگه فکر کنم این کاغذ از کت من افتاده سپس پاره میکنه و میریزه دور و بهش میگه دجله من به حرفات فکر کردم، نمیتونم این کاغذو بهش بدم به نظر من گذشته ها دیگه گذشته و توی همون گذشته مونده نباید بیارمش تو حال سپس از اونجا میره. کراج با بائلا بحث میکنه و بهش میگه من فکر نمی کردم که انقدر مثل آب خوردن به من دروغ بگی بائلا که نمیدونه کراج درباره چی حرف میزنه با حالتی علامتسوال بهش چشم میدوزه و میگه منظورتو نمیفهمم یعنی چی؟ کراج قوطی قرص ها را بهش نشون میده و میگه تو خودت خودتو مسموم کرده بودی آره؟ چرا باید همچین کاری بکنی و از من پنهان کنی؟ بائلا بهش میگه همیشه توجه ها و تشویق ها سمت بورجو بوده همه به اون توجه میکردن تا من، منم حرصم گرفت و خواستم با این کار کلا اونو از نمایش حذف کنم.
کراج برای بائلا تاسف میخوره و میگه تو باید از نمایش حذف بشی باید بکشی کنار. جنید را به سرعت به طرف بیمارستان میبرند پریده استرس و ترس کل وجودش را فرا گرفته سپس با عصبانیت به جیدا میگه این اتفاقی که برای جنین افتاد مقصرش تویی من ساکت نمیمونم اگه بلایی سرش بیاد بشین و ببین که چه جوری به همه میگم که تقصیر تو بوده. جیدا عصبانی میشه و بهش میگه از این به بعد تو اخراجی مسئولیت بازیگرتم گردن خودت به من هیچ ربطی نداره و از اونجا میره. مرال به سر صحنه عکسبرداری باریش میره تا دجله را ببینه و حالشو بپرسه وقتی حال گرفته و او را میبینه متوجه میشه که اتفاقی افتاده و ازش میپرسه که چی شده؟ بعد از کمی طفره رفتن دجله به مرال میگهه یه حدس هایی زدم فکر کنم ایرم و باریش در گذشته با هم رابطه داشتند و همدیگر را میشناسند. مرال ازش میپرسه از کجا فهمیده؟ چی شده که به همچین چیزی شک کرده؟ دجله میگه نمیدونم مطمئن نیستم که اون برگه از کدوم کت افتاده زمین؟! همان موقع کراج به دجله زنگ میزنه و بهش میگه خودشو پیشش برسونه کار مهمی داره، دجله به مرال میگه من باید برم تو حواست به ایرم و باریش باشه ببین چیزی میفهمی یا نه به چیزی شک می کنی یا نه.
جیدا با ناراحتی به سمت آژانس میره و به طغرل میگه تمام هزینه درمان جنید را در بیمارستان پرداخت کنه سپس حواسش به بیمارستان باشه و تند تند حال جنید را بهش گزارش بده. جیدا به خاطر حال جنید عصبانی و کلافه است که همان موقع بازیگری به نام آلپر به اتاقش میره اما جیدا بدون اینکه او را ببینه و بفهمه که کی وارد اتاق شده با عصبانیت بهش میگه که از اتاقش بیرون بره نمیخواد کسی مزاحمش بشه بعد از رفتن آلپر طغرل به جیدا میگه کسی که به اتاق تو اومد آلپر گورلی بوده جیدا جا میخوره و به سرعت خودشو به اون میرسونه و ازش عذرخواهی میکنه و به اتاقش برش میگردونه آلپر بهش میگه بعد از رفتن سرکان پس تو مدیربرنامه منی درسته؟ او تایید میکنه و ازش میپرسه که کارش چیه آلپر به جیدا میگه من از این به بعد دیگه نمی خوام تو تلویزیون کاری انجام بدم او عصبانی میشه و به حالتی دستوری بهش میگه تو حق نداری این کارو بکنی باید تو تلویزیون هم کار کنی آلپر از این طرز برخورد جیدا اصلا خوشش نمیاد و میخواد از آژانس بیرون بره که جلوی همه میگه بهتره اینو بدونی که دیگه تو این آژانس کار نمیکنم و از اینجا میرم.
بعد از رفتن آلپر کراج به سمت جیدا میره و میگه مگه تو همون نیستی که میگفتی از دست دادن بازیگرها ممنوعه؟ چطور برای خودت ممنوع نیست و همه کار می تونی بکنی اما واسه ما ممنوعه؟ جیدا با عصبانیت بهش میگه که این چیزها به شما هیچ ربطی نداره بعد از چند دقیقه. گلدن وارد آژانس اگو میشه و کراج همه مدیر برنامه ها را تو تراس جمع میکنه بنا به گفته ی گلدن. سپس به همه میگه براتون یه خبر خیلی خوب دارم فصل جدید سریال خانه کاغذی یه بازیگر میخواد از ترکیه و بازیگری که اونا انتخاب کردند تو آژانس اگو کار میکنه آلپر گورلی. همه مدیر برنامه ها به جیدا نگاه می کنند سپس گلدن بهشون میگه دو سه نفر دیگه هم میخوان که شما وقت دارین بازیگر هاتونو که بین ۳۰ تا ۴۵ سال سن دارند معرفی کنید. کراج به دجله از ماجرای بائلا چیزی نمیگه، بهش فقط میگه بهتره بورجو را به نمایش برگردونیم دجله چیزی را نمی پرسه و سریع قبول میکنه. بعد از عکسبرداری ایرم و باریش کارگردان ازشون می خواد تا برای ناهار برن جایی اما باریش چشمش به مرال میوفته و بهشون میگه من به مرال قول دادم که باهاش ناهار بخورم نمیتونم بیام ایرم وقتی اینو میشنوه میگه من ناهار باید جایی برم نمیتونم.
مرال از باریش میپرسه که دلیل اینکه از ایرم بدش میاد چیه در صورتی که ایرم دختر خیلی خوب و معقولی هستش، او کلافه میشه و میگه حس می کنم تو چیزی میخوای بهم بگی اگه میخوای بگی رک بگو نپیچون! مرال میگه نه اشتباه برداشت کردی و دیگه چیزی نمیگه. کارگردان اسپانیایی به مدیر برنامه ها گفته شخصیت استانبول باید کسی باشه که یکسری حرفه هارو بلد باشه این حرفه ها عبارتند از شمشیر بازی، موتورسواری، شعبده بازی و کوهنوردی. همه آنها بازیگرانی که لیست کردن را با این حرفه ها را تطبیق میدن و مورد ها را دونه دونه حذف می کنن تا ببینند به چه کسی میرسد. مرال و باریش به آژانس میرن دجله با دیدن باریش بهش میگه برای شخصیت استانبول سریال خانه کاغذی باید یکیو پیدا کنه که این حرفه ها رو بلد باشه و گیج شده و نمیتونه انتخاب کنه باریش بهشت اونور را پیشنهاد میده دجله قبول میکنه و میگه فکر خیلی خوبیه. سپس باریش برای اینکه با دجله بیشتر وقت بگذرونه بهش میگه ماهی میگیرم تا شب خودم برات درست کنم او هم قبول میکنه….