خلاصه داستان قسمت ۱۰ سریال ترکی پناهم ده + عکس
خلاصه داستان قسمت ۱۰ سریال ترکی پناهم ده را در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران این سریال قرار داده ایم. همراه ما باشید. سریال ترکی مرا پنهان کن (Sakla Beni) محصول سال ۲۰۲۳ شبکه استار تی وی به کارگردانی «ندیم گوج» و نویسندگی «هدیه گلشاهین» و «نرگس اوتلو اوغلو آکوغلو» است. اسامی بازیگران این سریال عبارتند از؛ آسوده کالبک، جمره بایسل، اوراز کایگیلار اوغلو، نیلوفر آچیکالین، جیدا دوونجی، سوینچ اربولاک، کامیل گولر، سنای گورلر، سیلا کورکماز، تامر لوونت، نیزام نامیدار، ادیپ سانر، سرا توکدمیر، آجلیا دورویم ییلهان.
قسمت ۱۰ سریال ترکی پناهم ده
مته وقتی از اتاق بیرون میاد با اینجیلا حرف میزنه و میگه خوب بلدی نقش بازی کنی هنوز نیومدی تو چشم مادرم رفتی و به جای ناز خواست تو همراهیش کنی! آنها باهم بحث و کل کل میکنن و در آخر مته میره پیش بقیه. فیلیس میگه من یه دختر بیشتر ندارم نمیتونم یه هفته ای آماده کنم همه چیزو ناز میگه همه مون یه جای کارو میگیریم تموم میشه. فیلیس میگه این درست بشه ولی زندگی کردنت اینجا نشدنیه! موق برگشت ناز به مته میگه باهاشون حرف بزن نمیشه اینجا زندگی کنیم مته میگه حلش میکنم تو هم مراسمو هفته دیگه بنداز نزار عقب بندازن ناز قبول میکنه. سپس به خانه میرن و ناز میره تو اتاق کلکسیون لباس عروس هاش سپس یکیو اینجیلا چشمش گرفته که ناز میگه برو بپوشش ببینم تو تنت اینجیلا میپوشه و خیلی بهش میاد که ناز حسودیش میشه و میگه بدم نیست ولی خواستی ازدواج کنی باید تنگش کنی یکم اینجیلا توهم میزنه که مته با لباس دامادی روبروش وایساده و ازش تعریف میکنه و گونه اش را میبوسه که ناز ازش میخواد به جای نگاه کردن به خودش بره لباسو دربیاره بیاد لباس واسه اون پیدا کنن. ناز لباسی میپوشه و از اینجیلا میخواد تا قسمت کارشو یکم تنگ کنه ولی حواسش باشه که بلایی سر لباس نیاد و میره.
مته امانتی که اینجیلا بهش داده بود را نگاه میکنه و یاد کودکیش میوفته و به یاد میاره که اون سنگ متعلق به خودشه سپس با یکی از دوستاش میره به کلاب شبانه که اونجا با زنیکه تو فرودگاه آشنا شده بود روبرو میشه اون زن میره سمتش و ازش میخواد که اگه بخواد برن پشت باهم تنها باشن مته بهش حلقه شو نشون میده و میگه میفهمی مفهوم این چیه؟ دوست پسر اون دختر میاد جلو و میخواد با مته دعوا کنه که همراه مته مانعش میشه و دستشو رو هوا میگیره. مته که حسابی مست شده با دوستش میره به خانه پدر ناز و اونجا دوست مته به امینه زنگ میزنه و ازش میخواد به اینجیلا بگه بیاد دم در. اینجیلا بیدار میشه و میره پیشش که مته میگه دلتنگتم و بهش نزدیک میشه که اینجیلا میگه برو الان یه نفر میاد میبینه! فیلیس از سر و صدا به دم در میره و مپرسه که چیشده؟ اینجیلا میگه به زور ناز خوابیده ایشون میخوان هارو ببینن داشتم میگفتم برن فیلیس با دیدن مته تو اون وضعیت ازش میخواد بره تا پدرش اونو اونجوری ندیده! بعد از رفتنش اینجیلارو سرزنش میکنه به خاطر سرخود تصمیم گرفتنش. فردای آن روز گلتن پافشاری میکنه که باید مته بعد از ازدواج اینجا زندگی کنه او با بالکین بحث میکنه سر این موضوع و باهاش دعوا میکنه که پدرش ازش میخواد آروم باشه و بهش میگه اگه با مته بری دکتر برای درمان منم مته را راضی میکنم اینجا زندگی کنه گلتن آروم میگیره. اینجیلا از اومدن مته شب گذشته به اونجا میگه به ناز که ناز خوشحال میشه….