خلاصه داستان قسمت ۱۱۹ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۱۹ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی علی بیلگین، امید و ناامیدیها، جنگها و تلاشهای کارکنان صنعت سینما را به تصویر میکشد. سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر (Menajerimi Ara) در ژانر درام و کمدی محصول سال ۲۰۲۰ برگرفته از سریال فرانسوی Dix Pour cent به سفارش کانال Star Tv میباشد
قسمت ۱۱۹ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر
گولن شروع میکنه به تعریف کردن کارهای روزمره اما کراج که به خاطر شب گذشته حالش حسابی گرفته است اصلاً تو باغ نیست. دجله باریش را به بیمارستان میرسونه، باریش از دجله میخواد تا از اونجا بره. دجله هنوز از اونجا نرفته که میبینه باریش سوار تاکسی میشه و از بیمارستان میره او حسابی جا میخوره که باریش کجا داره میره ما وقت نداره اونو تعقیب کنه و به سرعت به سمت صحنه فیلمبرداری می رود. اوزبی وقتی از خانه اش بیرون میاد دوستش باهاش تماس میگیره و بهش میگه داداش ترکوندی دارن همه درباره تو حرف میزنن، اوزبی میگه درباره چی حرف میزنی؟ دوستش بهش میگه فیلمت تو فضای مجازی پخش شده. اوزبی که نمیدونه درباره چی حرف میزنه حسابی جا میخوره و با دیدن فیلم ها در فضای مجازی به هم میریزه و با عصبانیت به طرف آژانس میره. دجله به صحنه فیلمبرداری رسیده و به کارگردان میگه که باید گورکم از این فیلم اخراج بشه و عکس های فیرات را بهش نشون میده و میگه ببینید آدم اجیر کرده تا برن حسابی بزننش.
کارگردان جا می خوره که همان موقع جیدا از راه میرسه و میگه کسی که باید اخراج بشه فیراته نه گور کم اگه میخواین ثابت بشه بهتون کاروانشو بگردین یه نفر میره و کاروان فیرات را میگرده و چند تا بطری الکل پیدا میکند کارگردان با عصبانیت میگه من نمیتونم با سرنوشته فیلمم بازی کنم، هم فیرات و هم گورکم از فیلم اخراج میشن. بعد از رفتن او جیدا با دجله دعوا میکنه و میگه باز هم خراب کاری کردی حالا به جای این که یه بازیگر اخراج بشه دوبازیگر اخراج میشه و باید پول زیادیو برای جریمه بدیم و از اونجا میره. باریش به هتل میره تو اتاق انتظار نشسته سپس صداش میزنن و میگن مراسم شروع شد باریش از آنجایی که اصلا دوست نداره، با اکراه به سمت مجلس میرود و هر کی میاد باهاش عکس میگیره. جیدا به آژانس میره که طغرل ازش میپرسه چی شد؟ فیرات اخراج شد؟ جیدا تایید میکنه و میگه آره اخراج شد ولی با گورکم دوتایی. طغرل جا میخوره و میگه چطور ممکنه؟ او میگه باز هم دجله! باریش عکس هایی با طرفدارانش می گیرد و این عکسا تو فضای مجازی پخش میشه کارگردان با دیدن این عکس ها حسابی عصبانی میشه و به دجله زنگ میزنه و میگه این چه کاری بود؟
ست را اینور تعطیل کردین که باریش بره یه جای دیگه؟ بعد به من دروغ میگین که بیمارستان پیش دوستشه؟ واقعا ازتون توقع نداشتم! دجله که از چیزی خبر نداره حسابی جا میخوره و ازش میپرسه که درباره چی حرف میزنید؟ من از چیزی خبر ندارم و سپس عکسها را براش میفرسته و دجله میبینه و به کارگردان میگه باور کنید منم خبر نداشتم منم شوکه شدم باهاشون صحبت می کنم بهتون خبر میدم سپس به باریش زنگ میزنه و دلیل این کارشو میپرسه باریش بهش میگه شب با هم صحبت می کنیم الان خودت یه جوری جمعش کن. دجله با عصبانیت به طرف آژانس میره. دفنه پیش پریده میره و پریده میگه که یک پروژه پیدا شده درباره جنگل باید حرف بزنی مبلغ پیشنهادی هم بیست هزار لیره او خوشحال میشه و ازش تشکر می کنه و با همدیگه به تراس میرن تا تست را بگیرند و کار را شروع کنند که اونجا وقتی سو با دفنه تنها میشه بهش میگه بهت دروغ گفت ۲۰ هزار لیر نیست ده هزار لیر. دفنه عصبانی میشه و وقتی پریده میاد بهش میگه میدونم نیتت خیر بوده اما من نیستم و از اونجا میره.
پریده وقتی میفهمه سو همه چیز را بهش گفته حسابی عصبانی میشه. دجله وقتی به آژانس میرسه میبینه دسته گلی از گلهای بابونه روی میزش هست میره پیش دستیار ها و ازشون میپرسه که اینو کی اورده؟ آنها از چهره او متوجه میشوند که حالش زیاد خوب نیست و بهش میگن که بابات گذاشت. دجله پیش پدرش میره و دلیل کارشو می پرسد که کراج بهش میگه دلیل نمیخواد دخترمو دوست دارم دلیل بالاتر از این؟ و بهش پیشنهاد میده تا آخر هفته را با هم دیگه به جزیره بروند و پدر و دختری خوشش بگذرونن. دجله خوشحال میشه و با چشمانی اشکی به هم نگاه میکنند و همدیگر را به آغوش می کشند. شب دجله و مرال حال آماده شدن هستند تا به افتتاحیه سریال برن که با باز کردن در با باریش روبرو میشن باریش ازش میخواد تا با هم حرف بزنند سپس دجله به مراا میگه تو برو من خودم میام. او با عصبانیت دلیل کارشو ازش می پرسیدم و بعد از کمی بحث کردند دجله بهش میگه تو منظورت اینه که من مرزی بین دوست پسر و کارم ندارم؟
باریش با سکونش تایید میکنه که دجله ناراحت میشه و بهش میگه پس بهتره یکیشو انتخاب کنی بعد از خونه بیرون میاد و تو مسیر رفتن به جشن افتتاحیه سریال گریه میکنه. محل افتتاحیه سریال جولیده یه جای دیگه است و اونجا از دهن افرادی میشنوه تمام قسمت هایی که جولیده توش بوده را حذف کردند به خاطر همین تو دستشویی خودشو حبس کرده و مدام گریه میکنه. مراسم افتتاحیه سریال آرزو به خوبی پیش میره و همه برای آرزو دست میزنن. امراه به چینار زنگ میزنه و بهش ماجرای جولیده را میگه چینار بهش میگه خودمم الان میرسونم سپس پیش آرزو میره و بهش میگه باید یه جایی برم سریع زود برمیگردم. آرزو که حرفهای او را شنیده بود کنجکاو میشه و اونو تعقیب میکنه. چینار وقتی به دستشویی میره با جولیده صحبت میکنه تا او را از دستشویی بیرون بیاره بعد از کلی صحبت کردن بالاخره جولیده از دستشویی بیرون می آید و در آغوش چینار مدام گریه میکنه. چینار هم او را آرام میکنه و آرزو آنها را با هم دیگه میبینه و حالش گرفته میشه وقتی میخواد از اونجا بره امراه او را میبینه.
دجله به مراسم افتتاحیه سریال آرزو میرسه اما نمیتونه بره چون اسمش تو لیست افراد اگو نیست، او حسابی جا میخوره و میگه حتما اشتباهی شده اسم من تو ردیف سوم بود یه خورده با دقت نگاه کنید اما او لیست را دوباره نگاه میکنه و میگه همچین شخصی تو آژانس اگو نیست چون اسمی ازتون ندادند. دجله کلافه میشه و حسابی جا میخوره که چشمش به جیدا میوفته که از دور داره با لبخند به او نگاه می کند متوجه میشه که همه اینها زیر سر جیداست او بهش چشم می دوزد…