خلاصه داستان قسمت ۱۲۳ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد قسمت ۱۲۳ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.
قسمت ۱۲۳ سریال ترکی شربت زغال اخته
عبداله خان به یاد میاره که شعله بهش ماجرای پیامو گفته بود مصطفی میگه چیشده بابا؟ عبداله خان دعواش میکنه به خاطر کاری که کرده و میگه تو و نیلای هم دیگه شورشو درآوردین! سپس ازش میخواد از اونجا بره و به زنشم بگه دست از این کارها برداره. مصطفی وقتی به خانه برمیگرده نیلای بهش میگه چیشد؟ نگو که باهم فرار کرده بودن؟ مصطفی میگه دیگه حرف نمیزنی درباره اش! سکه یه پول شدم جلوی بابا! نیلای میگه من مطمئنم یه چیزی هست این وسط اونا باهم در ارتباطن که شعله سریع اومده به بابا گفته! مصطفی میگه اصلا هم اینجوری نیست دیگه حتی نمیخوام بین خودمون درباره اش خرف بزنیم! نمیدونم چجوری باید تو روش نگاه کنم شب! کایهان پولی که از لمان گرفته بود و تو بورس گذاشته بود را به باد داده و سرمایه شون صفر شده او در حال غر زدنه که لمان میگه فدای سرت خالا کاریه که شده کاریش نمیشه کرد که! سپس بهش میگه من دیگه پولی ندارم میرم از عامر یخورده قرض میکنم تا بزاری تو کار پول که برگشت میدیم بهش کایهان حسابی خوشحال میشه. مهری که به مته خان درخواست داده بود تو فضای مجازی مته خان تایید کرده که مهری خوشحال میشه و بهش پیام میده و میگه امیدوارم ناراحت نشده باشی فقط چیمن چون تگت کرده بود بهت درخواست دادن مته خان میگه نه بابا خوب کاری کردی.
تو شرکت عامر با لمان حرف میزنه و میگه میدونستم اون یه ریگی به کفشش داره میخواد بدون هیچ تلاشی پول دربیاره! سپس بهش میگه باشه بگو فردا بیاد شرکت ببینم چی میگه بعد بهش میدم. شعله با روزگار رفته بیرون صبحانه بخوره و پیشنهاد میده که زودتر ازدواج کنن روزگار قبول میکنه. سپس به فکر کارش میره که امید بهش ماجرای برق کشیو میگه که زلفی کرده بود سپس از مشکلات مالی میگه که شعله پیشنهاد میده نورسما تو اپارتمان هنری کانال روزگار کار کنه امید استقبال میکنه. شعله وقتی تنها میشه عبداله بهش زنگ میزنه و باهاش قرار میزاره سر تایم ناهار. بند ناف عبداله میوفته که نیلای میره پیش پنبه و دوعا میگه سپس دوعا میگه من که رفتم تو دانشگاه خاک کردم که تحصیل کرده بار بیاد پنبه میگه من پیش خودم نگه داشتم تا ازم دور نشن و از نیلای میخواد بده بهش که نیلای با شنیدن حرف دوعا میگه بزار فکرامو بکنم بعد. شعله میره سر قرار با عبداله خان تو کشتی و باهم ناهار میخورن و شعله میگه دارم عقد میکنم که زودتر دست از سرمون بردارن و این آخرین دیدار ما خواهد بود سپس باهم کمی خوش و بش میکنن. امید پیش نورسما شرمنده ست و اشک میریزه که نورسما آرومش میکنه و میگه ما الان خیلیم خوشبختیم سپس امید بهش پیشنهاد کار تو کانالو میده نورسما میگه من نمیدونم چیکار باید بکنم؟ امید میگه خودشون میگن بهت حالا بزار ببینیم چی میشه…