خلاصه داستان قسمت ۱۲۵ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد قسمت ۱۲۵ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.
قسمت ۱۲۵ سریال ترکی شربت زغال اخته
نورسما به کانال رفته و اونجا روزگار باهاش حرف میزنه، نورسما میگه که شاید از پسش بر نیام روزگار میگه از این حرفا اصلا نزن من تا وقتی چیزیو تو کسی نبینم اصلا بهش حتی پیشنهادم نمیدم پس خودتو دست کم نگیر از پسش برمیای مبارک باشه نورسما میگه چی؟ الان استخدام شدم؟ روزگار تایید میکنه و نورسما کارشو استارت میزنه. دوعا با شعله رفته برای خرید لباس عروس و دوعا ازش تو لباس عروس انتخابیش عکس میگیره و برای مادرش و سولماز میفرسته. آذرخش به دفتر کار ارطغرل تو شرکتش میره که ارطغرل قراردادهارو بهش میده تا امضاء کنه برای انجمن خیریه که میبینه آذرخش را تو مدیریت گذاشته آذرخش جا میخوره و تشکر میکنه. امید به دفتر همان بلاگری میره که قبلا باهاش تو دفتر کار شعله باهاشون آشنا شده بود و ازش درباره شرایط گرفتن نمایندگی برندش میپرسه سپس میگه من برم یا خانمم یه مشورت کنم بهتون خبر میدم و میره. سولماز با دیدن عکسی که شعله فرستاده خوشحال میشه و میگه امیدوارم پایدار باشن سویلای میگه آقا روزگار خیلی دوست داره شعله رو خیلی تغییر کرده! سولماز میگه از این بابت مطمئنم از بابت شعله مطمئن نیستم چون دوستش نداره!
تو خونه عبداله خان دوعا میگه که رفته بودن لباس عروس بخرن واسه شعله پنبه با ذوق میگه مبارک باشه کی عروسیه؟ دوعا میگه دو روز دیگه عقد میکنن عروسیشون تو ایتالیاست همگی تبریک میگن که عبداله خان تو خودش میره و حالش گرفته میشه. مته خان تو خونه یکدفعه صدای حرف زدن پدرشو میشنوه و میره پیشش و میبینه که داره با خودش حرف میزنه او حسابی میترسه و میگه بابا؟ با کی حرف میزنی؟ عامر متوجه میشه بشیر برادرش کلا یه توهم بوده و بهش میگه هیچی یه سخنرانی دارم داشتم اونو تمرین میکردم و مته خان را مجاب میکنه که حالش خوبه نترسه. آخر شب فاتح به دوعا میگه من دیگه از این همه نقشه و دوز و کلک خسته شدم دیگه طبق خواسته تو پیش میریم میخوای ازدواج کنیم که بعدش جدا بشیم مشکلی ندارم دوعا سریعا میگه ازدواج کنیم که فاتح بدون هیچ حرفی میره. فردای آن روز عامر میره به دکتر و بهش میگه وضعیتشو که دکتر میگه نرماله نشون میده که مریضی عود کرده و باید عمل کنین عامر میگه چند درصد امکان زنده بودن دارم؟ دکتر میگه ۱۰٪. عبداله خان قبل از رفتن به شرکت پیش شعله تو خونه اش میره و بهش میگه باید حرف بزنیم شعله که جا خورده به داخل تعارفش میکنه که عبداله خان میگه عقد نکن شعله میگه چی؟ عبداله خان تکرار میکنه و میگه عقد نکن من جدا میشم! شعله خشکش زده….