خلاصه داستان قسمت ۱۲۸ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد قسمت ۱۲۸ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.
قسمت ۱۲۸ سریال ترکی شربت زغال اخته
فاتح پیش دوعا میره و بهش میگه بیا بریم سر میز صبحانه دوعا میگه مادرت چشم دیدن منو نداره شوخیت گرفته؟ فاتح میگه اون الان حال خوبی نداره بهش حق بده سپس میرن سر میز صبحانه. آذرخش به خانه روزگار رفته و میگه میخواستم قبل از ضبط برنامه ببینمت و درباره اتفاق ها حرف بزنیم سپس از کار شعله احساس شرمندگی میکنه و بعد از کمی حرف زدن باهم میرن به طرف استودیو. تو استودیو نورسما پیش روزگار میره و میگه من دیگه کار نکنم اینجا فکر کنم بهتره روزگار میگه بحث تو با پدرت جداست اصلا ربطی نداره که بخوای این موضوعو با کارت درگیر کنی الیته اگه خودت بخوای اینجا کار کنی! نورسما میگه من از خدامه ولی چند روزی باید مراقب مادرم باشم حالش اصلا خوب نیست او قبول میکنه و میگه باشه. برنامه زنده آذرخش با ارطغرل شروع میشه و نیلای برنامه اونو میبینه و از قصد زنگ میرنه به برنامه و ماجرای فرار کردن شعله با عبداله خان را میگه و برنامه را بهم میزنه. امید به نورسما زنگ میرنه و میگه فهمیدی نیلای چیکار کرده؟ نورسما تایید میکنه و میگه تو کانالم اینجا همه چیز ریخته بهم امید میگه داره میره ماشینو بزاره واسه فروش. اخبار برنامه تو فضای مجازی پر شده و تو خونه سولماز از چیمن متوجه میشه و حالش دوباره بد میشه.
آذرخش شب به عامر زنگ میرنه و میگه با برادرت حرف زدی یا نه؟ او میگه آره و آذرخش میگه باید من با شعله حرف بزنم ادرسشونو داری؟ او آدرس هتلو میده. شب فاتح میره پیش مادرش که بالاسر جمره ست و باهاش حرف میزنه و میگه ما همیشه پشتتیم سپس بهش میگه که من و دوعا تصمیم گرفتیم ازدواج کنیم پنبه میگه حق نداری این بلاها از وقتی رو سرمون ریخت که دوعا اومد تو این خانواده اگه باهاش اردواج کنی شیرمو حلالت نمیکنم! اگه میخواد مثل یه معشوقه تو این خونه زندگی کنه و میره که فاتح کلافه میشه. فردای آن روز آذرخش میره با شعله حرف بزنه که به جایی هم حرفشون نمیرسه و شعله پا میشه میره موقع رفتن آذرخش ارطغرل را میبینه و او میگه اونجا جلسه داشته سپس از ظاهرش میفهمه که حالش اصلا خوب نیست. عامر تو اتاقشه که یکدفعه حالش بد میشه و روی زمین میوفته فاتح به اتاق عمویش میره که او را بیهوش رو زمین میبینه و سریعا به آمبولانس زنگ میزنه. عبداله خان وقتی میبینه پنبه تو خونه تنهاست پیشش میره تا باهاش حرف بزنه و باهم توافقی جدا بشن اما پنبه میگه تا عمر دارم ازت جدا نمیشم بزار یه معشوقه بمونه. مصطفی و فاتح و مته خان با یوسف بیمارستانن و به عبداله خان خبر میدن که بیاد عبداله خان با شنیدن این خبر که عامر حالش بد شده تو بیمارستانه سریعا میره و وقتی دکترش میگه چه مشکلی داره تمام حرف های عامر را که بوی وصیت میداد تو ذهنش مرور میشه سپس با مته خان امضاء میکنن که هرچی سریعتر عمل بشه. ارطغرل که فکرش پیش آذرخش مونده از جلسه بیرون میاد و میره پیشش تا تنها نباشه….