خلاصه داستان قسمت ۱۲ سریال ترکی بهار + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۲ سریال ترکی بهار را برایتان گذاشته ایم، امیدوارم خوشتون بیاد. با ما همراه باشید. سریال بهار توسط نسلیهان یشیلیورت کارگردانی شده است و آسنا بولبلوگلو نیز به‌عنوان تهیه‌کننده این مجموعه شناخته می‌شود. این سریال در کشور ترکیه تولید شده است و روز‌های فرد از شبکه ترکی جم تیوی به زبان فارسی پخش می‌شود. بهار، بیست سال پیش، از دانشکده پزشکی فارغ التحصیل شد، اما به جای اینکه حرفه پزشکی را دنبال کند، خانه‌دار شدن را انتخاب کرد. او با جراح موفق تیمور یاووز اوغلو ازدواج کرده و زندگی خود را وقف همسر و فرزندانش کرده است. اما ناگهان خانواده به ظاهر خوشحال یاووز اوغلو با بیماری بهار دچار مشکلاتی می‌شود. پزشک بهار، اورن، مصمم به نجات اوست و می‌گوید تنها راه حل، پیوند کبد است؛ اما تنها کبد سازگار خانواده، متعلق به تیمور است!

قسمت ۱۲ سریال ترکی بهار
قسمت ۱۲ سریال ترکی بهار

قسمت ۱۲ سریال ترکی بهار

پارلا وقتی به خونه میره مادرش اونو دعوا میکنه که اونجا چیکار میکردی؟ پارلا میگه که برم یه خانواده ببینم میدونی چی دیدم؟ یه خانواده کامل و گرم که دور یه میز بودن و باهم غذا میخوردن چیزی که تو بهم بدهکاری! تو همیشه بهم یه خانواده بدهکاری و با گریه میره که رنگین بهم میریزه و گریه میکنه. بهار تو خونه فاکتور خرید دستبند جواهری را میبینه که بهم میریزه وقتی تیمور برمیگرده بهش میگه واسه کی دستبند خریدی؟ تیمور میگه واسه تو خریدم برای هدیه دستیار شدنت اما بهار باور نمیکنه و میگه تو تا الان چیزی واسم نگرفتی توقع داری من باور کنم؟ سپس بعد از کمی بحث از اونجا میره. فردای آن روز پارلا وقتی سر میز صبحانه میشینه رنگین بهش میگه که تابستان میری کلاس نقاشی تو انگلستان که خیلی دوسش داری تیمور میخواسته از دلت دربیاره کاراشو کرده او خوشحال میشه. وقتی به طرف بیمارستان میره جلوی بیمارستان شوهرش تو ماشین میشینه و باهاش دعوا میکنه بهار میبینه که میونه شون خوب نیست. بهار میره پیش تیمور که همان موقع برای تیمور یه بسته میاد که دستبنده بهار حسابی خوشحال میشه و دروغ تیمور را باور میکنه. او حسابی خوشحال میشه و اونو بغل میکنه که تیمور از این همه خوشحالی جا میخوره و خودشم خوشحال میشه.

بهار میره پیش رنگین و باهاش درباره گذشته حرف میزنه و معذرت خواهی میکنه اگه دلشو ناخواسته شکسته او قبول میکنه و موقع رفتنش دستبندو تو دستش میبینه و بهم میریزه سپس میره پیش تیمور و باهاش دعوا میکنه که چرا از دستبند من عینکشو واسش خریدی؟ او متعلق به من بود هدیه سالگردمون بود! و از با عصبانیت میره. دکترها میرن پیش جهان و بهش میگن که سرطان دارین او بهم میریزه و میزو میندازه سپس از همه میخواد برن بیرون بهار میاد و همه رو بیرون میکنه سپس در آغوشش میگیره و آرومش میکنه و جهان گریه میکنه. سپس باهم میرن ببرون بیمارستان تا هوا بخورن آنها باهم میخندن و حالش بهتر میشه. خبرنگاری ازشون عکس میگیره و خبرو تو اخبار پخش میکنه جهان با دیدن اون خبر حسابی عصبانی میشه به حدی که قلبش می ایستد. همه میرن بالاسرش و احیاءش میکنن اما موفق نمیشن که بهار میگه نه و شروع میکنه به ماساژ قلبی و جهان برمیگرده به دنیا آنها خوشحال میشن که دکتر سلین میخواد بهش یه شوک دیگه بده که بهار دستبند خودشو تو دست رنگین میبینه و شوکه میشه سپس میره جلو که شوک به بهار میخوره و پرت میشه عقب تیمور داد میزنه بهار! و به سمتش میره…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی بهار + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا