خلاصه داستان قسمت ۱۲ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد قسمت ۱۲ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.
قسمت ۱۲ سریال ترکی شربت زغال اخته
شعله وقتی میپرسه ماجرا از چه قراره انها ماجرارو بهش میگن که شعله با کلافگی میگه چی؟ منظورتون چیه؟ پنبه با شرمندگی و ناراحتی و چشمانی گریان سعی میکنه ازش معذرت خواهی کنه آذرخش ازش میخواد بشینه تا یخورده حالش بهتر بشه. پنبه با گریه میگه همش یه سوء تفاهم بزرگ بوده شما ببخشید و فکر کنین اتفاقی نیوفتاده و با شرمندگی از اونجا میره. شعله با کلافگی میگه شماها چرا یه کلمه حرف نزدین! یجوری ساکت بودین انگار واقعا مقصر من بودم! مادرش تایید میکنه و میگه چون مقصر تویی! اول که رقاص آوردی تو مراسم بعد رفتی باهاش ناهار خوردی معلومه فکر بد میکنه! شعله عصبی میشه و میگه باورم نمیشه الانم مقصر منم؟ اون اومده به من تهمت زده منو کوچیک کرده بعد من مقصرم؟ مادرش میگه بله چون خطا از تو بوده! شعله عصبی و کلافه میشه و میگه ای کاش واقعا همچین کاری کرده بودم که الانم اینارو میشنیدم نمیسوختم! آذرخش سعی میکنه اونارو آروم کنه و به مادرش میگه که شعله این وسط گناهی نداره شعله عصبی میشه و به خونه خودش میره. چیمن پیش خدمتکار میره و میپرسه که چیشده؟ او ماجرارو میگه چیمن جا میخوره و میره پیششون و میپرسه که چیشده چرا انقدر داد میزنین!؟ مادربزرگش ماجرارو میگه که چیمن میگه خوب این وسط مشکل خاله چیه؟ و پشت شعله درمیاد.
بعد از کمی حرف زدن آذرخش میره پیش شعله تا باهاش حرف بزنه و آرومش کنه. پنبه با گریه در حال رفتن به خانه ست و وقتی به خانه میرسه تو اتاق ماجرارو به نورسما میگه. نورسما جا میخوره و میگه چجوری همچین فکری کردی مگه بابارو نمیشناسی! سپس بهش پیشنهاد میده تا خودش ماجرارو به باباش بگه چون اگه یه درصد شعله بهش زنگ بزنه و بگه خیلی بد میشه پنبه ناچارا قبول میکنه. میرای از پشت در حرفاشونو میشنوه و جا میخوره. وقتی در حال رد شدنه دوعارو میبینه که داره تلویزیون میبینه ازش میپرسه خبریه؟ از صبح تو اتاقت بودی الان اومدی بیرون! دوعا میگه نه هم فاتح نیست هم خوابم نمیبره نیلای میپرسه بیرونه؟ دوعا تایید میکنه و میگه آره با دوستاش رفته شام بیرون او با تعجب میگه تو این روزهای اول؟ دوعا میگه رابطه ما با شما خیلی فرق داره و ازش میخواد دخالت نکنه. فردای آن روز آذرخش به مادرش میگه به شعله زنگ زدی یا نه او میگه نه در ضمن من بزرگترم اون باید زنگ بزنه! دوعا تو اتاقشون به فاتح میگه که شب قراره با دوستش بره بیرون شام اما فاتح مخالفت میکنه و میگه نباید بری تو دیگه ازدواج کردی این بیرون رفتن های شبانه دیگه مناسبت نیست دوعا میگه تو خودتم دیشب رفتی که فاتح میگه من مردم!
دوعا شوکه میشه و میگه وقتی ازدواج میکردیم نگفتی این چیزارو گفته بودی زندگیم تغییری نمیکنه! فاتح میگه از نظر تو شب گردی یه زن متعهل و باردار عادیه؟ و ازش میخواد کنسل کنه چون نمیخواد بره دوعا ناراحت میشه و جا میخوره که فاتح ازش میپرسه ناراحت شده؟ و سعی میکنه از دلش دربیاره که موفق نمیشه. سر میز صبحانه نیلای از قصد به پنبه میگه که دیشب کجا رفته بود نورسما خیلی نگران شده بود پنبه به دروغ میگه رفتم یکسری لباس بود بدم به یه بنده خدا و برگردم. کایهان به دفتر کار آذرخش تو مدرسه میره و بهش میگه که شماره عامر را بده او وقتی دلیلشو میپرسه بهش میگه که قرار بود باهم همکاری کنیم آذرخش شوکه میشه و بهش میگه نباید باهاشون همکاری کنی! تو پدر دوعایی! کایهان از اونجا میره و به فاتح زنگ میزنه تا به عمویش یادآوری کنه و کارشو پیگیری کنه فاتح که راضی نیست میگه باشه بهشون میگم. نیلای به عبداله خان میگه من الان شنیدم که حال مامان جون خوب نیست و تو اتاق نورسما داره گریه میکنه بهتره شما هم یه سر بزنید. او به اونجا میره و از پشت در حرف های پنبه را میشنوه و میره داخل و میگه تو چه واقعیتیو ازم مخفی کردی؟ چی به شعله خانم گفتی؟ نورسما از اونجا میره و پنبه شروع میکنه با شرمندگی و گریه تعریف کردن عبداله خان شوکه میشه و میگه چی؟…..