خلاصه داستان قسمت ۱۳۷ سریال ترکی حسرت زندگی + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۱۳۷ سریال ترکی حسرت زندگی هستید همراه ما باشید. سریال حسرت زندگی با تمرکز بر زندگی شخصیت‌های مختلف، روایتگر قصه‌هایی از عشق، خیانت، دسیسه و روابط پیچیده انسانی است. شخصیت‌های اصلی سریال هرکدام با مشکلات و چالش‌های زندگی خود دست و پنجه نرم می‌کنند و در این میان، روابط خانوادگی و عاشقانه آن‌ها تحت تأثیر قرار می‌گیرد.

قسمت ۱۳۷ سریال ترکی حسرت زندگی

قسمت ۱۳۷ سریال ترکی حسرت زندگی

طاهر ادارو رسونده مدرسه و بهش میگه اگه بخوای خودمم میام تو کنارت میشینم اینجوری شاید یه چیزیم یاد گرفتم. ادا میگه دیگه چی! که اینجوریم مسخره ام کنن؟ طاهر میگه بزار هرچی خواستن بگن باهم جوابشونو میدیم. امینه ادارو میبینه و بغلش میکنه و میگه خوش اومدی خوشحال شدم که دیدمت سپس با دیدن طاهر بهش میگه چیه؟ دوباره اومدی جلوشو بگیری؟ ادا میگه نه فقط منو رسوند امینه جا میخوره سپس به داخل میرن. طاهر به عمر زنگ میزنه و بهش میگه به نظرت چیکار کنم واسه شوکران؟ شب خانوادگی بریم رستوران؟ او میگه فکر خوبیه طاهر میگه پس تو هم با خانواده ات بیا او میگه باشه ولی تنها میام طاهر دلیلشو میپرسه که میگه جدا شدم طاهر شوکه میشه و میپرسه کجاست تا بره پیشش او میگه فعلا پیش داداش صادقم بعدا میام پیشت او قبول میکنه. غمزه و نساء رفتن خیابون کردی غمزه میبرتش نساءو به یه آرایشگاه و اونجا خودشو فیلیس خانم معرفی میکنه که ساعت ۱۱ وقت داشتن نساء بهش میگه چرا دروغ گفتی؟ غمزه میگه چیزی نمیشه فقط نوبتشو گرفتیم سپس آرایشگر وقتی میگه برای رنگ مو و مانیکور و پدیکور وقت گرفته بودین غمزه تأیید میکنه او موهاشو رنگ میکنه و نساء را میفرسته برای آرایش و مانیکور و پدیکور ناخناش.

بعد از رسیدگی به خودشون از آرایشگاه بیرون میان که زرین اونارو میبینه و ازشون میپرسه اونجا چیکار میکنن؟ چه حسابی خودتونم رسیدین! بعد از کمی بحث باهم از اونجا میرن. صادق ماشینی با پس انداز، قرض گرفتن و فروختن النگوهای نوران خریده و با عمر رفته تحویل گرفته. تو مسیر پلیس جلوشونو میگیره و میگه ماشین دزدیه و گزارششو دادن بهمون اونا جا میخورن و صادق میزنه تو سر خودش و میگه بدبخت شدم! به نوران چی بگم! اونا میرن به اداره پلیس برای دادن اظهارات نوران به صادق زنگ میزنه که کجایی؟ باید بورکارو ببری! صادق میگه گیرم نمیتونم بیام و نوران وقتی صداشو میشنوه نگران میشه و میگه چیشده؟ عمر گوشیو میگیره و تعریف میکنه نوران سرجاش میشینه و بهم میریزه که شوکران بهش رسیدگی میکنه.غمزه پیشنهاد میده برن به جرن سر بزنن. آنها به اونجا میرن که اوزگو با دیدن نساء حسابی جا میخوره و میگه چقدر خوشگل شدی! سپس چهارتایی سر میز نشستن که جرن به غمزه میگه میخوام بار بزنم یکیو میخوام اونجارو بگردونه تو بیا غمزه بدش نمیاد. جرن با اوزگو خیلی خودمانی رفتار میکنه که نساء و غمزه جا میخورن….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی حسرت زندگی + عکس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا