خلاصه داستان قسمت ۱۳۸ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد قسمت ۱۳۸ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.
قسمت ۱۳۸ سریال ترکی شربت زغال اخته
شعله با عصبانیت میگه کار تو بود آره؟ تو روانی! سپس با پنبه باهم کل کل میکنن و پنبه میگه اومده بود خونه من اونجا من بهش گفتم که گوشیشو خاموش کنه اونم خاموش کرد فکر کردی تو کی هستی؟ در آخر میگه من برم دیگه جای من اینجور جاها نیست. بعد از رفتنش او دوباره به عبداله خان زنگ میزنه و بهش میگه که بازداشت شده عبداله خان میره اونجا و با رئیس کلانتری حرف میزنه و میگه که این کارها از شعله بعیده همچین کاری نمیکنه محاله! رییس پلیس میگه پرینت حسابشو گرفتیم مدرک هست و طبق قانون باید بریم جلو. عبداله خان با وثیقه شعله را آزاد میکنه که شعله تو مسیر باهاش حرف میزنه و میگه که این کار پنبه ست واسم پاپوش درست کرده اما عبداله خان بگه پنبه از این کارها سرش نمیشه همش در حال بزرگ کردن بچه بوده! شعله میگه آهان از پنبه این کارها برنمیاد ولی من میتونم انجام بدم آره؟ سپس با عصبانیت میگه منو بزار خونه ام و به خانه اش میره. فردای آن روز سر میز صبحانه عبداله خان میره اونجا که پنبه میگه چخبر شده اومدی اینجا باز؟ عبداله میگه باید باهم حرف بزنیم او میگه درباره چی؟ هرچی هست همینجا جلوی بچه ها بگو! بعد از کمی بحث کردن ماجرارو میگه که پنبه در آخر میگه شکایتمو به یه شرط پس میگیرم که تو هم طلاقتو پس بگیری عبداله میگه اینا باهم یکین؟ او میگه واسه من یکیه!
دوعا از اونجا میره خونه مادرش تا ماجرارو برای اونا تعریف کنه. شعله تو خونه اش مدام حرف ها و طرفداری کردنش از پنبه را به خاطرش میاره و شروع میکنه به جمع کردن وسایلش امید پیشش میره و حالشو میپرسه که شعله همه چیزو تعریف میکنه و میگه میخوام برم یه مدت آلمان پیش دوستم تا ذهنم آروم بشه امید ازش میخواد بهش خبر بده و از اونجا میره. او کلی خرید کرده که نورسما با دیدن اون خریدها جا میخوره و ازش میخواد که انقدر زیاده روی نکنن امید میگه وقتی داریم بزار خرج کنیم و حسابی خوشحالن و ماجرای شعله و پنبه را واسش تعریف میکنه. دوعا پیش مادر و مادربزرگش رفته و اینکه شعله افتاده بوده بازداشتگاهو واسشون تعریف میکنه واسشون میخواد تا برن پیش شعله و کنارش باشن سولماز میگه من نمیام اما در آخر راضی میشه که برن. شعله با دیدنشون خوشحال میشه و تمام ماجرارو واسشون تعریف میکنه و درآخر ماجرای رفتن به آلمانشو میگه سپس از دوعا میخواد تا وقتی برمیگرده به کارهای دفترش رسیدگی کنه او قبول میکنه. عامر بهش خبر میدن که عبداله خان قرارداد کاریو امضاء نکرده و نمیتونن پیش برن او میره باهاش حرف میزنه و بهش میگه که من مصرانه سر تصمیمم هستم واسه این کار حتی اگه لازم باشه رأی گیری میکنم بیشتر فکر کن و میره که عبداله خان تو فکر میره. عامر به گورکم خانم ایمیل میزنه و میگه تو وضعیت بدی قرار گرفتم و شماره تماسی ازتون نداشتم باید باهم حرف بزنیم و ازش میخواد قرار بزارن باهم….