خلاصه داستان قسمت ۱۳۹ سریال ترکی حسرت زندگی + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۱۳۹ سریال ترکی حسرت زندگی هستید همراه ما باشید. سریال حسرت زندگی با تمرکز بر زندگی شخصیت‌های مختلف، روایتگر قصه‌هایی از عشق، خیانت، دسیسه و روابط پیچیده انسانی است. شخصیت‌های اصلی سریال هرکدام با مشکلات و چالش‌های زندگی خود دست و پنجه نرم می‌کنند و در این میان، روابط خانوادگی و عاشقانه آن‌ها تحت تأثیر قرار می‌گیرد.

قسمت ۱۳۹ سریال ترکی حسرت زندگی

قسمت ۱۳۹ سریال ترکی حسرت زندگی

طاهر از سر جاش بلند میشه و از همه به خاطر شکستن دلشون معذرت میخواد و میگه از همه بیشتر دل شوکرانو شکستم و ازش معذرت میخواد و میگه که من جایی جزء دل پاکت ندارم که بهش پناه ببرم سپس بعد از زدن حرفاش ساکت میشه که عمر سازشو میبره میده بهش و میگه ساکت نشو ادامه بده او به پدرش نگاه میکنه کن حاجی بهش علامت میده تا بزنه او شروع میکنه به ساز زدن و خوندن. وقتی تموم میشه فاطما بلند میشه و میگه من باید یه چیزی بگم من خونه رو فروختم نساء باید سریعا خونه رو خالی کنی همگی شوکه شدن و هنوز هضم نکردن که پلیس میاد  داخل و طاهر را دستگیر میکنن و میبرن همگی جا میخورن و دنبال طاهر میرن به سمت کلانتری. حاجی با عمر میرن داخل و از مأمور میپرسن که جرمش چیه او میگه کلاهبرداری! حاجی به عمر میگه حتما کار اون عزته مگه نه؟ عمر میگه باید ببینیم چی پیش میاد. وقتی بیرون میرن شوکران میپرسه خوب گفتن جرمش چیه؟ آنها میگن کلاهبرداری که شوکران میگه امکان نداره طاهر از خدا میترسه از این کارا نمیکنه! و ادارو آروم میکنه

او میگه یه سوء تفاهم پیش اومده درست میشه نگران نباش! غمزه و نساء و صادق به اونجا اومدن که هاکان با دیدنشون میگه با چه رویی اومدین اینجا؟ صادق میگه ما از چیزی خبر نداشتیم وگرنه فکر کردین ما کاری نمیکردیم نمیگفتیم بهتون؟ عمر میگه اینجا کاری ازتون بر نمیاد بهتره برین و همه را راهی میکنه. طاهر را بردن ب ای گرفتن اظهاراتش و میگن به جرم سوء استفاده از خیریه اینجایین و جرم هایی که کرده را بهش میگن که طاهر جا خورده و میگه من از اینا خبر ندارم. ما فقط اونجا کار خیر میکردیم، به مردم کمک میکردیم سپس بعد از ثبت اظهاراتش میبرنش به داخل بازداشتگاه. حاجی میره پیشش و طاهر گریه میکنه و میگه من از اینا خبر ندارم من از هیچ کدومش خبر نداشتم بابا! حاجی میگه میدونم پسرم تو خودتو نگران نکن همه چیز درست میشه همه میفهمن که تقصیری نداری هم خدا میدونه هم خانواده ات همه ی ما تورو قبول داریم سپس کتشو میده تا اونجا بپوشه که سردش نشه. تو خونه نوران و صادق و غمزه با فاطما بحث میکنن سر فروش خونه که فاطما میگه دیگه کاریه که شده نمیشه هم دیگه کاری کرد…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی حسرت زندگی + عکس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا