خلاصه داستان قسمت ۱۳ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد قسمت ۱۳ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.
قسمت ۱۳ سریال ترکی شربت زغال اخته
نیلای از نورسما میخواد تا باهمدیگه قهوه بخورن اما او میگه حوصله ندارم نیلای میپرسه دوعا کجاست؟ او میگه نمیدونم حتما تو اتاقشه نیلای میگه پس با ما حوصله نداره وقت بگذرونه! آنها کمی باهم بحث میکنن. عبداله خان با پنبه دعوا میکنه و میگه تو میدونی چیکار کردی؟ واقعا نزاکت به خرج دادن سپس بعد از کمی بحث کردن از اونجا میره. معلم مته و چیمن برای تنبیه کردنشون اونارو تو یه گروه روباتیک میزاره اونا اول مخالفت میکنن اما معلم بهشون اعتنایی نمیکنه. آذرخش به عامر زنگ میزنه و این خبر هم گروهیشونو میده و میگه منتظر باش چون احتمال داره وقتی بیاد خونه باهات در این باره بحث کنه عامر میگه مهم نیست تو اینجور مواقع زورم بهش میرسه. کایهان به اجم میگه بعد از مدرسه چیمن باید بریم پیشش تا باهم یخورده وقت بگذرونیم اجم میگه باید چجوری لباس بپوشم؟ او میگه تا اطلاع ثانویه باید پوشیده باشی و ریسک نکنیم واسه همین اجم برای خرید لباس پوشیده به بیرون میره. عامر به کایهان زنگ میزنه و بهش میگه که فاتح بهم خبر داد درباره همکاری که باید باهم بکنیم و ازش میخواد به شرکت بره کایهان میگه الان راه میوفتم. نورسما پیش پنبه میره که میبینه سر درد بدی گرفته و میگه حالم خوب نیست بابات حرف های بدی بهم زد!
خدمه میان و خبر میدن که برادر نیلای به اونجا اومده نورسما میگه تو نمیخواد بیای مامان جون من میرم سلامتی میرسونم تو استراحت کن. نورسما پیششون میره و عذرخواهی میکنه که مادرش نتونسته بیاد نیلای میره به مادرش سر بزنه تا به این بهونه باهم آنها تنها بشن اما نورسما اصلا به اون پسر محل هم نمیزاره. شعله با امید تو سالن درد و دل میکنه و میگه که از مادرش سولماز خیلی عصبیه و ازش بدش میاد امید سعی میکنه حال و هواشو عوض کنه. عبداله خان برای معذرت خواهی به دستیارش میگه با شعله تماس بگیره و بهش پیشنهاد همکاری بده واسه مراسم اما شعله نمیزاره اصلا مزایارو بگه و سریع مخالفت میکنه. دستیار عبداله خان بهش این خبرو میده که عبداله خان اول تعجب میکنه سپس تو فکر میره. کایهان پیش عامر میاد و با همدیگه درباره کار حرف میزنن عامر ازش رک و راست میپرسه چه سودی به تو میرسه؟ او بهش میگه من هیچی نمیخوام فقط میخوام به دوستم کمک کنم. بعد از رفتنش عامر میره پیش عبداله خان و درباره کایهان بهش میگه.
او میگه یه مرد فرصت طلب و مزخرفه که مارو هم خر فرض کرده میگه من میخوام فقط به دوستم کمک کنم و به من هیچ سودی نمیرسه و نمیخوام! عبداله خان پوزخند میزنه و میگه فقط به خاطر دوعا عروسمون باید یخورده پیش بریم بعد قبول نکنیم. دوعا تو پارک یه توله سگ میبینه که گم شده او اسمشو دکمه میزاره و با خودش به خانه میبره. یکی از خدمه به نورسما و پنبه خبر میده و ازشون میخواد برن ببینن چیشده. آنها با دیدن توله سگ تو خونه حسابی ترسیدن و شوکه شدن. نورسما باهاش کمی تند برخورد میکنه و میگه حالا خودت به چیزی اعتقاد نداری باید به اعتقادات ما احترام بزاری چون داری با ما زندگی میکنی! نیلای از بحث کردن اونا خوشحال میشه. دوعا توله سگ را برداشته و به اتاق خودش میره. فاتح پیشش میره و بهش میگه که به خاطر اعتقاد و باورشونه که مخالفت میکنن من یه راه حل پیدا میکنم دوعا میگه مثلا؟ او میگه واسش یه خونه کوچیک میگیریم که اونجا باشه دوعا قبول میکنه اما هنوز دلخوره از رفتار خانواده فاتح…..