خلاصه داستان قسمت ۱۴۰ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد قسمت ۱۴۰ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.

قسمت ۱۴۰ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۴۰ سریال ترکی شربت زغال اخته

قسمت ۱۴۰ سریال ترکی شربت زغال اخته

همه بعد از خوردن صبحانه میرن دنبال کار و زندگیشون و نیلای فقط تو خونه میمونه و با کلافگی به خودش میگه منم میخوام کار کنم! سپس تصمیم میگیره به عمو عامر بگه تا ببینه او تو شرکت بهش کار میده یا نه. امید میره شرکت و شخصا عبداله خان را دعوت میکنه به مراسم شب و میگه میدونم نمیاین ولی خواستم خودم دعوتتون کنم او میگه اومدنم فقط باعث اوقات تلخی میشه نیام بهتره. تو کانال نورسما میشنوه که دونفر درباره اون حرف میزنن که چون با روزگار رابطه داشته ترفیع گرفته نورسما باهاشون دعوا میکنه که آذرخش میاد و میگه چخبره؟ چیشده؟ نورسما تعریف میکنه که آذرخش عصبی میشه و باهاشون برخورد میکنه و میگه همه جا علیه زنا بد فراری میشه شما با اینکه زنین و باید جلوی دهنشونو بگیرین دارین ادامه میدین؟ سپس نورسمارو آروم میکنه و میگه این چیزا همیشه هست ولی ما مثل همیشه میجنگیم. دوعا و چیمن تو دفتر شعله در حال کار کردنن که چیمن میره سر کلاسش و دوعا میمونه با کلی کار. آذرخش با روزگار تو جلسه ست که دوعا به آذرخش زنگ میزنه و کمک میخواد اما او میگه کار زیاد دارم فردا میتونم بیام و بعد از قطع تماس روزگار میگه من میرم کمکش سپس درباره شایعاتی که درباره نورسما شده میگه. روزگار و آذرخش تو کانال میره و جلوی همه به همه میفهمونه که با نورسما هیچ رابطه ای نداشته و میره.

نورسما خجالت میکشه و آذرخش باهاش حرف میزنه و میگه که کار بدی نکرد دهن همه رو با این کارش بست و دلداریش میده. تو شرکت جلسه ای تشکیل داده شده درباره پروژه جدید و تغییر تو رویه کار که نظر عامر با یه رأی بیشتر قبول میشه و عبداله خان به شدت عصبی میشه. عامر میره پیش عبداله خان تا باهاش حرف بزنه که عبداله خان میگه الان اصلا وقتش نیست برو بیرون و بعد از کمی دعوا کردن سرش بیرونش میکنه. مصطفی پیش دکتر میره و اونجا دکتر بهش میگه چیزی نیستش و عفونت دیده نمیشه تو آزمایشتون ولی یه مشکلی که دارین متأسفانه امکان بچه دار شدنتو نیست او جا میخوره و میگه مگه میشه؟ من یه بچه دو ماهه دارم! سپس شوکه میشه و تو فکر میره. دوعا با روزگار که با دوتا از همکاراش اومدن اونجا تا بهش کمک کنن در حال بگو بخنده که فاتح میره اونجا و با دیدن گرم گرفتن آنها باهم بهم میریزه و بعد از رفتن روزگار با دوعا بحث میکنه که نمیخوام باهاش خیلی صمیمی بشی و کل کل میکنن. مصطفی وقتی به خانه رفته حتی دوست نداره به بچه اش دست بزنه و میره تو اتاقش دراز میکشه و هرکی میره سمتش دعوا میکنه و میگه برین بیرون من نمیام مهمونی امید همه تعجب کردن اما در آخر حاضر میشه و میره باهاشون. اونجا امید به مصطفی و فاتح میگه اگه تو شرکت مشکلی پیش اومد کمک خواستین بهم بگین فاتح میگه مثلا چی؟ او میگه هرچی مالی کاری فاتح پوزخند میزنه و باهم دعوا و کل کل میکنن. عبداله خان تو شرکت در اتاقش نشسته و به اتفاق های اخیر و اینکه شعله جوابشو نمیده فکر میکنه و قلبش درد میگیره و روی زمین میوفته…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی شربت زغال اخته

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا