خلاصه داستان قسمت ۱۴۹ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد قسمت ۱۴۹ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.
قسمت ۱۴۹ سریال ترکی شربت زغال اخته
مصطفی به نیلای زنگ میزنه و بهش میگه جواب آزمایش اومد و ازش معذرت خواهی میکنه که نیلای قبول نمیکنه و تلفنو قطع میکنه. پنبه و عبداله خان باهم حرف میزنن و عبداله خان ازش معذرت خواهی میکنه و میگه هنوزم میگم واسم با ارزشی ولی یه احساسی بود میخواستم پاش وایسم! پنبه میگه آخرش چیشد؟ رفت. مریض شدی کی ازت مراقبت کرد؟ من، ما خاطرات خیلی خوبی باهم داریم هیچکی نمیتونه اونارو خراب کنه حتی خودت! سپس میگه که شعله اومد اینجا ازم معذرت خواهی کرد عبداله خان جا میخوره که پنبه میگه میدونی واسه چی اومد؟ که به تو بفهمونه دیگه واقعا تموم شده عبداله خان دوباره عذرخواهی میکنه که او میگه تو برگرد خونه ات من مشکلی ندارم ولی به راحتی نمیبخشمت. دوعا و فاتح رفتن به دادگاه و از همدیگه جدا میشن وقتی میرن خونه دوعا وسایلشو جمع میکنه و فاتح پیش دخترش میره. عبداله خان با پسرهاش حرف میزنه و میگه همه چیز برگشته به روال قبل واسه شرکتم یه رأی گیری دیگه میکنیم آنها میگن بهتره با خود عمو حرف بزنی. گورکم با عامر در حال حرف زدنه و میگه میخوام برم بیرون میای؟ او میگه نه واقعا خسته ام تو چقدر انرژی داری دختر و میخندن بعد از قطع تماس گوکان به گورکم میگه با کی حرف میزدی؟ او میگه به توچه؟ و از اتاقش بیرونش میکنه. مته خان درباره آزرا با عامر حرف میزنه و ازش میپرسه که چجوری باید رفتار کنه.
سر میز شام فاتح به امید تیکه میندازه و میگه که نورسما بهشون میگه مقصر شماهایین که همش تحقیرش کردین! تو خودت به زنت خیانت کردی، مصطفی به زنش تهمت خیانت زد، بابا هم اومد گفت عاشق یکی دیگه ام از این به بعد قبل از تیکه انداختن به شوهر من به آینده یه نگاه بندازین و میره تو اتاقش. آذرخش و شعله باهم درد و دل میکنن و شعله از عبداله خان میگه و آذرخش از ارطغرل. دوعا پیش نورسما میره و دلداریش میده. سپس میگه دیگه باهم همسایه ایم زیاد میبینیم همو. مصطفی با زلفی نقشه های مختلف میکشن تا نیلای بیاد اما فایده نداره. پنبه با نیلای حرف میزنه و میگه که دلش واسش تنگ شده و اونم دخترشه برگرده خونه نیلای میگه هنوز عصبیم پنبه میگه باشه زود خودتو جمع و جور کن بیا. فردای آن روز آذرخش اومده دنبال دوعا و دوع با همه خداحافظی میکنه و میگه هروقت خواستین میتونین بیاین جمره را ببینین در خونه مون به روتون بازه و میرن که فاتح با چشمانی اشکی به رفتنشون نگاه میکنه….