خلاصه داستان قسمت ۱۶۴ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد قسمت ۱۶۴ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.

قسمت ۱۶۴ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۶۴ سریال ترکی شربت زغال اخته

قسمت ۱۶۴ سریال ترکی شربت زغال اخته

نورسما و پنبه با نیلای رفتن به مرکز خریدی که همیشه ازش خرید میکنن تا کالکشن جدیدشونو ببینن و همه شون هم خرید میکنن. دعا به فاتح زنگ میزنه و به بهونه اینکه کمی بچه تب داره ازش میخواد بیاد بچه شو ببینه او قبول میکنه. وقتی میاد باهم کمی کل کل میکنن دوباره که دوعا میگه من میرم تو اتاقم کارتون تموم شد صدام کن و میره. شعله به امید میگه هنوز با نورسما حرف نزدی؟ سپس گوشی امیدو برمیداره و به نورسما زنگ میزنه امید ناچارا حرف میزنه و باهم قرار میزارن تا باهم حرف بزنن نورسما خوشحال شده که روزگار و آذرخش میپرسن چیشده؟ او میگه امید زنگ زد آذرخش خوشحال میشه ولی روزگار حالش گرفته میشه. آذرخش تو برنامه روزگار از فردی به اسم مسعود حرف میزنه که کمک کرده تا بچه ای یه پدر پول پدرشونو بالا بکشن حین برنامه دشتیار روزگار میاد و بهش میگه که تو کانالی که با ما رقابت داره همین مسعود رفته و داره از آذرخش بد میگه روزگار بهش میگه تا آخر برنامه نزار بفهمه. ارطغرل به مهری میگه من یه فکری به سرم زده میریم یه مدت لندن هم من به شرکت میرسم هم تو یه کلاس زبانی میری روحیه ات عوض میشه مهری میگه فکر خوبیه ارطغرل میگه مته خان اومده ببینتت اگه مشکلی نداری بیاد مهری میگه نه بگو بیاد.

مته خان پیشش میاد و با مهری حرف میزنه مته خان ناراحت شده و معذرت خواهی میکنه مهری میگه نه من اشتباه کردم کارم احمقانه بوده مقصر تو نیستی! و باهم صحبت میکنن. شب کایهان و لمان برای افطار خونه پدر گوکان دعوتن. کایهان برای تحت تأثیر قرار دادن اونا چون مذهبی هستن تو اینترنت سرچ میکنه تا لباس پوشیدن مذهبی ببینه چجوریه و لباس اونجوری میپوشه. وقتی میرسن همه با دیدن لباسش جا میخورن. امید با نورسما تو خونه خودشون سر میز شام حرف میزنن و امید پیشنهاد میده تا برن خونه ای که خانواده اش تو روستا دارن برن اونجا زندگی کنن و به کشاورزی مشغول بشن نورسما میگه بزار فکر کنم سپس بعد از شام قبول میکنه و امید خوشحال میشه و بغلش میکنه. دوعا فردای آن روز رفته پیش چیمن تا باهاش حرف بزنه که گورکم میبینتش و باهاش سر فاتح کل کل میکنه و میره. پنبه با نیلای و خدمه شون نقشه ای کشیدن تا شعله را از زندگیشون بندازن بیرون و زهرچشم ازش بگیرن. شعله وقتی به سرکارش میره میبینه کل اونجا بهم ریخته ست و عصبی میشه سپس به خودش میگه که میدونم کار اوناست دارم واسشون و میره. شب وقتی سر میز شام نشستن زنگ خانه به صدا درمیاد و شعله با چمدان میاد داخل. همه شوکه شدن و میگن تو اینجا چیکار میکنی؟ شعله میگه جون بچه ام در خطره اومدم اینجا بمونم بالاخره یکی از اونال ها تو شکممه سپس میگه عبی جون اتاقمو میگی آماده کنن خیلی خسته ام سپس رو به پنبه میگه اینجوری حمله میکنن نه مثل تو!…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی شربت زغال اخته

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا