خلاصه داستان قسمت ۱۶۸ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد قسمت ۱۶۸ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.
قسمت ۱۶۸ سریال ترکی شربت زغال اخته
شعله حالش بد شده و حسابی بهم ریخته که با ترس میره تو اتاقش و به خودش میگه حالا چیکار کنم؟ بیچاره شدم! او سریع به عبداله خان زنگ میزنه و بهش میگه به خدا عمدی نبود باهم درگیر شدیم و ماجرارو میگه و مدام میگه به خدا عمدی نبود من کاری نکردم! عبداله خان شوکه شده و با عامر و مته خان سریع میرن به بیمارستان. تو مسیر نیلای به مصطفی میگه از این وضعیت بیا استفاده کنیم اگه بگیم شعله از قصد پرتش کرده از شعله دست میکشه و درآخر مصطفی را راضی میکنه تا این دروغو اون بگه چون اگه خودش بگه کسی باور نمیکنه. تو بیمارستان دکتر میاد و میگه خطر جانی نداره فقط منتظر جواب ام آر آی هستیم بچه ها خداروشکر میکنن. عبداله خان و عامر و مته خان به اونجا میرسن و وقتی میفهمن خطر جانی نداشته واسش خداروشکر میکنه. فاتح به نورسما خبر میده و او با امید هم به بیمارستان میرن. عبداله خان میپرسه چیشده ماجرا چیه؟ مصطفی میگه شعله از قصد هلش داد همه تعجب میکنن که نیلای هم تأیید میکنه فاتح جا خورده ولی سریع به خودش میاد و تأیید میکنه. پنبه به هوش میاد و میرن ملاقاتش. آذرخش به شعله زنگ زده و میگه برو خونه ات منم الان میام حرف میزنیم.
آنها باهم حرف میزنن و آذرخش سرزنشش میکنه و میگه اصلا رفتنت از اول اشتباه بود سپس میگه باید خودت به مامان بگی وگرنه از بقیه میشنوه و بدتره. آنها وقتی به سولماز میگن او به شدت عصبی و از این کارها و اشتباهت شعله خسته شده شعله کلافه میشه از این همه سرزنش و میره. شب پنبه مرخص میشه و همه میرن خونه. اونجا عبداله خان میگه که من تصمیممو گرفتم میرم با شعله حرف میرنم و پرونده اش کلا بسته میشه ولی بچه دست من نیست اگه بخواد نگهش داره تمام هزینه هاشو میدم آنها از اینکه شر شعله واسه همیشه کنده میشه از سرشون خوشحال میشن. عبداله خان میره پیش شعله و باهاش حرف میزنه درباره تصمیمیش و میگه همه چیز تموم شد دیگه شعله باهاش دعوا میکنه و در آخر با عصبانیت اونو از خونه اش بیرون میکنه. امید با نورسما تو خونه شون حرف میزنه و میگه که تو کارش داره پیشرفت میکنه و ویدئوهاش کلی بازدید میخوره سپس نورسما پیشنهاد میده با روزگار حرف بزنه بیاد تو کانالشون بخونه و گیتار بزنه امید میگه خیلی خوب میشه نورسما میگه حرف میزنه با روزگار ببینه چی میشه….