خلاصه داستان قسمت ۱۶۹ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد قسمت ۱۶۹ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.
قسمت ۱۶۹ سریال ترکی شربت زغال اخته
گورکم با چیمن تو خونه بحث و کل کل میکنن که پدر گورکم داد میزنه کافیه سپس رو به گوکان میگه به زنت بگو احترام خواهرشو نگه داره و میره. مصطفی عذاب وجدان داره که به شعله تهمت زده اما نیلای با حرفاش آرومش میکنه. شعله تو خونه اش با امید درد و دل میکنه و میگه که عبی از زندگیش شوتم کرد بیرون امید باهاش حرف میزنه و دلداریش میده و حرفاشو میشنوه. پنبه و عبداله خان شب باهم حرف میزنن و عبداله خان میگه که رفتن باهاش حرف زدم دیگه مزاحمتون نمیشه پنبه میپرسه پشیمونی از کارت؟ عبداله خان میگه راستشو بگم؟ پنبه میگه نه نمیخوام و بعد از کمی حرف زدن میره. فردای آن روز نورسما میخواد بره سرکار که دم در خونه شعله میره و باهاش بحث میکنه در آخر میگه دیگه نزدیک پدر و مادر من نشو! شعله میگه او هم نیا دم در خونه من دیدی یهو تورو هم هل دادم پایین و درو میبنده! شعله قبل از رفتن به سرکارش میره پیش سولماز و باهاش حرف میزنه و میگه که کلا تموم شد با عبی واسه همیشه ولی من این بچه مو نگه میدارم، آنها باهم کمی بحث میکنن و شعله میگه باشه من بد عالمم هروقت آتیشت خوابید باهم حرف میزنیم و میره. چیمن به مادرش زنگ میزنه و افطار دعوتش میکنه که او قبول نمیکنه و میگه نمیخوای ظاهر به قبول چیزی کنم که قبولش ندارم اصرار نکن! چیمن میگه باشه آذرخش میگه قول بده هروقت چیزی یا کسی ناراحتت کرد برگردی خونه او میگه من اینجا خوشبختم آذرخش میگه باشه عزیزم و با کلافگی قطع میگنه.
نیلای با دوعا قرار گذاشته و باهم میرن به هولدینگ خسرو کسی که نیلای فهمیده پدر واقعیشه. وقتی میرن اونجا منشی میگه خسرو خان خیلی ساله نمیاد شرکت پسرشون آقا گیرای هستن، دستیارش وقتی بهش میگه دو نفر اومدن میگن کارتون دارن از فامیل های پدری هستن گیرای بهش میگه حتما گدایی چیزی هستن شماره حسابشونو بگیر یه پولی بزن. دستیارش قبول میکنه و میره پیششون و میگه که دوعا عصبی میشه و باهاشون دعوا میکنه گیرای با شنیدن صدا میره اونجا و میپرسه چیشده؟ سپس وقتی میفهمه اونا پول نمیخوای فقط میخوان حرف بزنن گیرای میگه بیاین دنبالم. آنها میرن و بهش میگن حرف هایی که شنیدنو که گیرای مسخره شون میکنه و با تحقیر باهاشون حرف میزنه دوعا باهاش دعوا میکنه و در آخر از اونجا میرن بیرون. شب امید مدیربرنامه ای که قراره باهاش کار کنه و آهنگ ضبط کنن را به خانه اش دعوت میکنه تا باهم حرف بزنن. اونجا وقتی حجاب نورسمارو میبینه بهش میگه که باید متعهل بودنتو پنهان کنی چون حجاب خانمت جلوی پیشرفتتو میگیره. عامر و مته خان میرن خونه آذرخش و اونجا عامر و آذرخش بهشون میگن که میخوان باهم زندگی کنن همه خوشحال میشن و بهشون تبریک میگن. گورکم داره مهمون هاشونو لیست میکنه که پدرش به گوکان میگه تو به زنت بگو بیاد راضیش کن بیاد من آبرو دارم! بعد از رفتنش گورکم بهش میگه راضی کردنش سخته چه بیاد چه نیاد چیمن باید بشینه تو خونه اینو بگو که دلشو صابون نزنه الکی!….