در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۶ سریال ترکی عشق از نو را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی عشق از نو (به ترکی استانبولی: Aşk Yeniden) مجموعه تلویزیونی ترکیهای، در ژانر کمدی، عاشقانه است که مهر ۹۹ با دوبله فارسی توسط شبکه های جم در حال پخش می باشد. بازیگران اصلی آن ازگه ازپیرینچی، بورا گولسوی می باشند.
زینب که بدون خبر دادن به خانواده اش، با عشقش اَرتان به آمریکا فرار کرده بود، بعد از اینکه توسط ارتان ترک شد، با پسر چند ماهه اش، نا امید به ترکیه برمی گردد. زینب که نمیداند چه توضیحی دربارهٔ پسرش، به پدر خود بدهد، درمانده سوار هواپیما میشود. از طرف دیگر فاتیح که برای فرار از نامزد اجباریش به آمریکا رفته بود، بعد از شکست عشقی در آمریکا تصمیم به بازگشت به ترکیه میگیرد. داستان این دو که در راه برگشت به خانه با هم آشنا میشوند، قصهٔ سریال عشق از نو ست.که لحظات خنده دار و عاشقانهای را میآفریند.
قسمت ۱۶ سریال ترکی عشق از نو
زینب به فاتح میگوید که او دیگر از اعتماد کردن به دیگران خسته شده و همیشه از این قضیه ضربه خورده است و دیگر طاقت شکست را ندارد. فاتح زینب را درک میکند و دیگر چیزی نمیگوید. صبح در خانه فهمی، گوشی سلین که در اتاق اورهان جا مانده زنگ می خورد. اورهان از اتاق بیرون می آید تا گوشی را به سلین بدهد. فهمی که بیدار شده و در راهرو است، اورهان را میبیند و او را دنبال میکند. او با ویلچر خود از پله ها پایین می افتد. فهمی دستور میدهد که اورهان را از خانه بیرون کنند. او سپس به کلانتری می رود تا از شوکت شکایت کند. مریم به محله قدیمی خود می آید تا به سمت خانه شوکت برود. او در کوچه شوکت را میبیند. شوکت با دیدن مریم شوکه می شود و از او میخواهد که از آنجا برود. مریم میگوید که او برای دیدن دخترش زینب آمده است. شوکت میگوید که او حق ندارد زینب را ببیند و زینب تصور میکند که مادرش مرده است. سپس برای اینکه جلوی مریم را بگیرد، به او میگوید که زینب نیز او را ترک کرده و به آمریکا رفته است.
شوکت به خانه می رود و به زینب و فاتح میگوید که به خانه فهمی برگردند. زینب از اینکه شوکت حرفش را عوض کرده متعجب می شود و او را درک نمیکند. او از اینکه مدام بین دو خانه تغییر مکان میدهند کلافه شده است. شوکت به اسکله می رود.کمی بعد یکی از اهالی خبر میدهد که فهمی از شوکت شکایت کرده و او را به کلانتری برده اند. شوکت بازداشت می شود و فاتح و زینب به ملاقات او می روند. شوکت با فاتح خصوصی حرف می زند و ماجرای آمدن مادر زینب را میگوید و از او میخواهد که زینب را از آنجا ببرد. اورهان با سلین تماس میگیرد و بخاطر شکایت فهمی از شوکت با او بحث میکند. وقتی که فاتح و زینب به خانه می روند، فاتح به زینب میگوید که به ماه عسل بروند. زینب متعجب می شود و فاتح میگوید که شوکت چنین درخواستی داشته است. زینب حرف فاتح را باور نمیکند زیرا اخلاق پدرش را میشناسد. فاتح برای اینکه زینب باور کند او را به زندان می برد تا خودش از شوکت این حرف را بشنود. آنها بلیت گرفته و روز بعد به آنتالیا می روند. آنها به هتل بزرگی می روند که برای خانواده فاتح است. زینب از دیدن هتل متحیر می شود. مقدس از اینکه هنوز نتوانسته از شر زینب راحت شود عصبی است و دنبال راه حلی می گردد. ایرم پیش مقدس می آید و پیشنهاد میدهد که نقشه ای بکشند تا زینب را خیانت کار جلوه دهند. مقدس از این نقشه استقبال میکند. در هتل برای فاتح و زینب اتاق خواب را تزیین کرده و همه جا گلبرگ ریخته اند. زینب با دیدن این صحنه عصبی شده و از فاتح میخواهد که بگوید اتاق را تمیز کنند.