خلاصه داستان قسمت ۱۷۸ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد قسمت ۱۷۸ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.
قسمت ۱۷۸ سریال ترکی شربت زغال اخته
آذرخش به بگوم زنگ میزنه و میگه ما کمی دیر میرسم تو سر وقت برو که دیرت نشه. بگوم خوشحال میشه و به دوستش زنگ میزنه و میگه پاشو بیا اینجا مامانم اینا رفتن بیرون بیا کمی باهم وقت بگذرونیم. پنبه و زلفی رفتن به مرکز خرید و پنبه برای عبدالله خان هدیه تولد میگیره. نورسما رفته به محل کارش و در حال کار کردنه. آذرخش به شعله و دوعا خبر داده و اونا هم اومدن. شب کیهان هم به خونه سولماز میره و اونجا همه نشستن و با چیمن حرف میزنن و دلداریش میدن. بگوم به آذرخش پیام داده که من کارهام تموم شده اگه دارین میاین من غذاهارو هم گرم کنم آذرخش میگه نه امشب دیر میایم تو برو بگوم از لباس های آذرخش میپوشه و میره پیش دوست هاش و میگه مامانم اینا دیرتر میان. مته خان با دوستش آتش مسابقه میده و میبازه همین باعث میشه سوئیچ ماشینشو بهش بده که نمیتونه باید به باباش چی بگه. ضبط قسمت اول برنامه تموم شده و آصلی برای روزگار میفرسته فیلمو او تعریف میکنه و میگه خیلی خوب شده و وقتی بچه ها همه میرن به منتقل پارتی به اونجا میره که نورسما جا میخوره او میگه دیدم کار خیلی خوب شده گفتم شخصا بیام تشکر کنم و خسته نباشید بگم.
سر میز شام تو خونه عبدالله خان گورکم و نیلای بحث و دعوا میکنن و نیلای بحث گیرای دوست پسر دوعارو میکشه وسط که فاتح بهم میریزه گورکم از اینکه بحث دعوت کشیده شده وسط و پنبه هم ازش داره تعریف میکنه عصبی میشه که عبدالله خان سرشون داد میزنه و میگه ساکت باشن. آذرخش به خونه میره که میبینه بگوم اونجا مهمونی گرفته و جا میخوره سپس دوستای بگوم میرن که آذرخش میگه اول اینجارو مرتب کن بعد بیا توضیح بده. بگوم بعد از تمیز کردن خونه با آذرخش حرف میزنه و ازش میخواد که به مادرش چیزی نگه چون دیگه همچین کاری نمیکنه و از اینکه میخواسته خودشو مثل دوستاش نشون بده میگه آذرخش میگه ببخشید عزیزم ولی من نمیتونم از مادرت مخفی کنم و اینکه خانوادتو یه خانواده دیگه جا زدی اصلا کار درستی نبود. مته خان منتظر که آتش ماشینشو بیاره که دوستش میاد و میگه الان اون تو دور دوره اگه بیاره ۲ روز دیگه. آتش با ماشین مته خان تو جاده جنگلیه که اونجا با یه نفر تصادف میکنه و فرار میکنه. فردای آن روز پلیس میاد دم در خانه و به مته خان میگه حکم داریم تا ببریمتون او میگه واسه چی؟ چیکار کردم؟ عامر میگه چیشده؟ آذرخش میگه میریم کلانتری میفهمیم چی به چیه و راهی میشن…..